loading...
عرفات
محمد رضا معینیان بازدید : 147 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (0)

واژه مشعريعنى محل درك و شعورو وقوف در مشعر، به معناى وقوف و دقت در محل شعور است . و ممكن است اشاره به مشاعر و قواهاى نفس و ترتيب مراتب كمال باشد؛ زيرا مراتب كمال عبارتند از: تجليه ، تخليه ، تحليه و فناء.
تجليه  يعنى جلا بخشيدن نفس با پذيرش دين مبين اسلام و رعايت حلال و حرام .
تخليه يعنى زدودن هرگونه گناه و صفت رذيله از نفس .
تحليه يعنى جايگزينى صفات نيك و پسنديده در نفس .
«شِعار» يعنى علامت و نشان و «مَشْعَرْ» يعنى محلى كه شعار خدا و نشان خداجويى و خداخواهى در آن كاملاً پيداست.
در آنجا هيچ مظهرى از مظاهر دنيا طلبى و خود خواهى ديده نمى شود; نه فرشى، نه سقفى، نه دودى، نه دمى، نه غذاهاى الوان، نه مناظر زيبا. بيابانى پر از سنگ و خاك است كه متجاوز از دوميليون انسان سپيد پوش را كه از تمام دنيا جز دو قطعه پارچه احرام چيزى همراه خود ندارند در آغوش خود گرفته است و هر كس به سراغ گوشه اى، براى عبادت و مناجات با خدا، و يا دمى آسودن و خستگى راه از تن به در كردن است
وقوف در عرفات اشاره به مرتبه تخليه دارد؛ زيرا انسان در آنجا بايد با دعا و استغفار، نفس خويش را از هر گونه آلودگى پاكسازى نمايد. ووقوف در مشعراشاره دارد به مرتبه تحليه ؛ زيرا در اين مكان ، انسان تمام مشاعر و قواهاى نفس را بايد در خدمت خدا گرفته و آنها را با فضيلتهاى نفسانى و رحمتهاى خداوند آشنا نمايد.
و علت نامگذارى مشعر به مشعرالحرام اين است كه اين مكان ، جزء حرم مى باشد.
واژه «مشعر» به مكاني گويند كه شعار خدا و نشان خداجويي و خدا خواهي در آن كاملا پيدا است .[2]
عده ای نیز گفته اند: آنجا مركزي براي شعار حج و نشانه‌اي از اين مراسم عظيم است.[3]
 
مزدلفه :
درباره وجه نامگذاري اين سرزمين به مزدلفه اين‌گونه بيان شده است كه جبرئيل در ادامه تعليم مناسك حج به ابراهيم عليه السلام به ايشان فرمود: به مشعر نزديك شو (ازدلف). «يا إبْراهِيمَ: اِزْدَلِفْ إلَي الْمَشْعَرِالْحَرامِ فَلِذلِكَ سُمِّيَتِ الْمُزْدَلِفَه». به همين جهت اين منطقه را مزدلفه ناميدند. پس اين نامگذاري توسط جبرئيل امين انجام شد.
برخی معتقدندکه در علت نامگذارى مشعر به «مزدلفه» چند احتمال وجود دارد:
الف : واژه از "ازدلاف" مشتق گرفته شده است و ازدلاف به معناى تقدّم است . و چون مشعرالحرام مكانى مقدّم بر منى است ، نام آن را مزدلفه گذاشته اند.
ب)"ازدلاف " يعنى تقرّب چون در اين مكان ، مردم به خداوند تقرّب مى جويند لذا مزدلفه ناميده شده است .
ج "إ زدلاف" يعنى اجتماع .و به خاطر اينكه مردم در آنجا اجتماع مى كنند، مزدلفه  ناميده شده است .
جمع .
نام سوم مشعر، سرزمين «جمع» است؛ زيرا آدم در اين‌جا ميان دو نماز مغرب و عشا جمع نمود. امام صادق عليه السلام فرمود:
«سُمِّيَتِ الْمُزْدَلِفَةُ جَمْعاً لاَِنَّهُ يُجْمَعُ فِيهَا الْمَغْرِبُ وَالْعِشَاءُ».
گفته شده علت نامگذارى آن به جمع اين است كه حضرت آدم و حواعليهماالسّلام ر اين مكان با هم ملاقات كرده و اجتماع كردند.
مشعر از شعور گرفته شده؛ یعنى این دومین درنگ در بیابانى است كه مشعرالحرام نام دارد، آن جا شعورگاهى است، كه بى‏شعورى در آن حرام است. جاى باریك بینى و موشكافى و دقت است، كه حاكى از شناخت‏هاى دقیق مى‏باشد. در آن جا باید شعور دقیق یافت و با این شعور به خدا پیوست، به این ترتیب شناخت نارسیده عرفات در كنار شعورگاه و باریك‏بینى مشعر تكمیل مى‏شود. در این جا شناخت نارسا پذیرفته نیست، باید تكمیل گردد
علّت نامگذاري آن به مشعر الحرام يا مزدلفه در معارف ملکوتي چنين آمده :[4]
مشعر جايگاهي الهي و مرکزي نوراني و محلي مقدس است که حاجي با ورود به آن ، به حکم کتاب حق ، لازم است با تمام وجود به خداوند عزيز توجه کند و متذکّر اين حقيقت بسيار مهم شود که توفيق حق رفيق راه او شد تا از جاده گمراهي و اسارت در بند شيطان به منطقه هدايت و عرصه گاه ملکوتي صراط مستقيم که صراط همه انبيا و امامان است راه يافت و با اين راه يابي لياقت بندگي پيدا کرد و راهش براي به دست آوردن حيات طيّبه و رضايت حق و بهشت عنبر سرشت باز شد که اگر اين واقعيات نصيب او نمي شد ، از سعادت ابدي و عنايات سرمدي براي ابد در محروميت قرار مي گرفت .
آري در چند ساعت وقوف در مشعر بايد با تمام وجود به حضرت محبوب و هدايت او و نجات يافتن از گمراهي در سايه رحمت حق توجه نمود ، اين توجه مشاعر آدمي را غرق نور مي کند و هويت انسان را در مدار عشق و تسليم به حق قرار مي دهد و آدمي را در مدار شکر و سپاس از الطاف دوست به گردش مي آورد . در اين زمينه به آيه شريفه در مسأله مشعر الحرام دقت کنيد :
" فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَإِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضّالِّينَ" (بقره -198)
توجه به خداوند و توجه به هدايت او ، و توجه به گمراهي خود قبل از هدايت ، همه و همه لازم و شعور برانگيز و علت ورود به عرصه نورانيت و صفا و پاکي جان است .
به علّت اين که زائر در مشعر الحرام با يک اذان و دو اقامه بين نماز مغرب و عشا جمع مي کند تا بقيه فرصتش را براي ياد خدا و ياد هدايت او و ياد گمراهي خويش قرار دهد و اين که حضرت حق چه عنايت خاصي به او نموده و چه لطفي در حق او مبذول داشته و از چه چاه خطرناکي او را بيرون آورده و در چه جايگاه عظيمي قرار داده ، آن وادي پاک و محلّ مبارک را مزدلفه مي گويند .
زائران خانه خدا باید در مسیری که به سوی منا می روند از مزدلفه بگذرند و میان اذان صبح تا طلوع آفتاب در سرزمین مشعر باشند و پس از آن پا در منا بگذارند.
گویی قیامتی برپا شده که اینگونه انسانهایی در کفن پیجیده شده به یک سو می روند. راه همه به یک نقطه ختم می شود. انگار صور اسرافیل دمیده شده که اینگونه انسانها ژولیده و شتابان در مسیری واحد قرار گرفته اند.
دلایل نامگذارى اين سرزمين به «مزدلفه»، «مشعر» و «جمع»
معاوية بن عمّار از امام صادق ـ ع ـ نقل كرده كه فرمود: جبرائيل آموزگار ابراهيم، به هنگام آموختن مناسك حج و پس از غروب روز عرفه و حركت به مشعر، به ابراهيم فرمود: «اِزْدلف[5] الى المشعرالحرام» و از اين رو مزدلفه ناميده شد[6].
امام صادق ـ ع ـ در تعبير ديگر فرموده اند:
«انّما سمّيت مزدلفه لأنّهم ازدلفوا اليها من عرفات»;
«چون پس از وقوف در عرفات، حاجيان بدان سو حركت كرده به آنجا نزديك مى گردند، لذا مزدلفه ناميده شد.»[7]
1 ـ به مزدلفه، «جمع» مى گويند; زيرا كه آدم ـ ع ـ در اين سرزمين ميان دو نماز مغرب و عشا را جمع نمود[8]
4 ـ-مرحوم صدوق ـ ره ـ نيز فرموده است: در نامه اى كه پدرم به من نوشته، آمده: مزدلفه را جمع ناميده اند; زيرا در آن جا نماز مغرب و عشا با يك اذان و دو اقامه خوانده مى شود.[9]د
2 ـ مزدلفه از «اِزدلاف» به معناى اجتماع، گرفته شده. در قرآن كريم هم آمده است: «وازلفنا ثمّ الآخرين»[10]
3 ـ «ازدلاف»; نزديك شدن به يكديگر است و علّت نامگذارى به «مزدلفه» آن است كه آنجا مكان نزديك شدن به خداست.
4 ـ چون آدم و حوا پس از خروج از بهشت در اين سرزمين، يكديگر را يافتند، لذا «مزدلفه» ناميده شد.
5 ـ به خاطر آن كه مردم در قسمتى از شب در آنجا فرود مى آيند آنجا را مزدلفه گفته اند.
6 ـ «زلفه» به معناى «نزديكى» است آنجا را مزدلفه ناميده اند; زيرا مردم در آن مكان به حرم نزديك مى شوند.[11]
مزدلفه مکانی است میان عرفات و منا; زیرا در آنجا به خداوند، تقرّب جسته می شودیا به دلیل نزدیکی مردم به منا پس از بازگشت، یا برای این که مردم نصف شب به آنجا می آیند; یا به این دلیل که آنجا زمینی هموار و محل زباله است و این به معنا نزدیکتر است.
معاویة بن عمّار، از حضرت صادق(علیه السلام) ، در حدیث ابراهیم(علیه السلام) نقل می کند: هنگامی که جبرئیل(علیه السلام) به موقف (عرفات) رسید، در آن اقامه کرد تا خورشید غروب نمود، سپس ابراهیم(علیه السلام) را از آن جا بیرون برد و به او گفت: ای ابراهیم، کوچ کن به سوی مشعرالحرام. پس مشعرالحرام را «مزدلفه» خواندند.
معاویة بن عمّار، از حضرت صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: مزدلفه را به این خاطر مزدلفه نامیدند که حاجی ها از عرفات به سویش کوچ می کنند
.
مشعر در قرآن
«ليس عليكم جناحٌ أن تبتغُوا فضلا من ربّكم فاذا أفضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام واذكروه كما هداكم وان كنتم من قبله لَمِنَ الضالّين * ثمّ أفيضوا من حيثُ أفاض الناس واستغفروا الله انّ الله غفور رحيم.»(بقره-198-199)
گناهى بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود برخوردار شده و هنگام كوچ نمودن از عرفات خدا را در نزد مشعرالحرام ياد كنيد، او را ياد كنيد همانطور كه شما را هدايت نمود، اگر چه پيش از آن از گمراهان بوديد. سپس از همانجا كه مردم كوچ مى كنند كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خدا آمرزنده مهربان است.
«افاضه» مصدر «أفضتم» به معناى بيرون آمدن از جايى به صورت جمعى و گروهى است. خداوند به مسلمانان فرمان مى دهد تا به هنگام درآمدن از عرفات، در مشعرالحرام وقوف نموده، ذكر خدا بگويند. اين سرزمين، جايگاه شعور و درك و آگاهى است، هر حاجى به شكرانه هدايت خداوند و با احساس جايگاه و موقعيّت والاى خويش، خود را در پيشگاه حضرت حق ديده ذكر گويان زمينه را براى نزديكتر شدن به حريم كبريايى فراهم مى سازد. ذكرى عارفانه و از روى آگاهى و شعور.
جاهلان در دوره جاهلى، با الهام گرفتن از رسوم قبيله اى، در موسم حج به عرفات نمى رفتند و در مشعرالحرام وقوف مى كردند آنگاه كه مردى به نام «ابو سيار» سوار بر الاغ، همراه با ديگر حاجيان به مشعر مى رسيد، آنان ازمشعر خارج و به منا مى آمدند. توجيه آنها اين بود كه چون ما اهل حرم هستيم نمى بايست از منطقه حرم خارج شويم و از آنجا كه عرفات بيرون حرم واقع شده، لذا به آن سرزمين نيامده، و در مشعرالحرام وقوف مى كردند. خداوند با نزول اين آيات، به آنان فرمان داد تا همانند ديگر حاجيان عمل كرده، ابتدا به عرفات بيايند و پس از آن به مزدلفه كوچ كنند[12].
حدود مشعریامزدلفه
مزدلفه سرزمین وسیعی است میان عرفه و منا، که فاصله میان آن تا عرفه، تقریباً 16 کیلومتر بوده و تمام این سرزمین پهناور مانند عرفه موقف است.ودر راه بازگشت از عرفات به سوي مکه، ابتدا وادي مأزمين واقع شده است که در ميان دو کوه قرار دارد که آغاز سرزمين مشعر الحرام يا مزدلفه است. [13]
مأزم» به معني تنگ است و اين اشاره به دو راه رفت و برگشت تنگ اين ناحيه دارد. با عبور از اين وادي به «مزدلفه» مي رسيم که مشعر الحرام در آن جا واقع شده است. اين سرزمين محصور بين دو دسته کوه که اصولاً حجاج شب دهم را تا صبح در آن جا به مناجات و عبادت مي گذارنند و سنگريزه هاي خود را براي رمي جمرات در مني از اين سرزمين جمع آوري مي کنند.
 در سوي ديگر مشعر الحرام و انتهاي آن وادي محسر قرار دارد. اين منطقه با علائم خاصي مشخص شده و وقوف در آن هم از اعمال ديگر حج است که رکن است و وقت آن از اذان صبح تا هنگام طلوع آفتاب است و قبل از طلوع آفتاب حجاج نبايد از آن جا عبور کنند. نام مزدلفه را از آن روي انتخاب کرده اند که محل اجتماع مردم است
از آخر وادي مُحَسِّر که متصل به مني است تا اول مأزين که محل عبور به عرفات است از مزدلفه محسوب مي شود و طول اين مسافت بر حسب تاريخ مرآت الحرمين (ج 1 ص 335) بالغ بر 3812 متر است. حد نهايي مزدلفه از طرف عرفات محلي است بنام مأزمين که حد حرم است و مأزمين طريق تنگ و باريکي است که بين دو کوه واقع شده است.
حدود مشعراز نظراهل سنت
اسحاق بن عمّار گويد: از امام صادق ـ ع ـ درباره حدود جمع (مزدلفه) پرسيدم، فرمود: «ميان مأزمان تا وادى محسِّر است.»[14]
ابن جريج گويد: به عطا گفتم: مزدلفه كجاست؟ گفت: هنگامى كه از راه باريك دو تنگه عرفات گذشتى تا وادى محسِّر همه مزدلفه است. هر كجا خواهى وقوف كن، ليكن من دوست دارم پايين قُزَح وقوف كنى و به طرف ما بيايى ... عطا سپس گفت: از دو تنگه عرفات كه گذشتى در هر سوى، از راست و چپ فرود آى.
ابن جريج مى گويد: از وى پرسيدم آيا در دامنه كوهى كه در سمت راست من قرار گرفته مى توانم وقوف كنم؟ پاسخ گفت: آرى ليكن من دوست دارم پايين قزح وقوف نمايى. ابن جريج مى افزايد: عطا دوست نمى داشت مردم در راه فرود آيند و مى گفت راه براى عبور مردم تنگ خواهد شد.
وى سپس از عطا پرسيد: اين كه مى گويى: «وقوف در پايين قزح تو را خوشتر مى آيد» از چه روست؟ گفت: به خاطر راه مردم; چرا كه مردم بر بالاى آن وقوف مى كنند و راه بر ديگران تنگ مى شود، و در نتيجه مسلمانان در پيمودن راه آزار مى بينند.
گفتم: شما خود آنجا وقوف نمى كنى؟ گفت: نه ...و سرانجام گفت: هر جا كه راه را بر مردم تنگ ننمايى و به آنان آزار نرسانى، وقوف همانجا خوب است.[15]
توصيه عطا را هم اكنون نيز بايد جدّى تلقّى كرد چرا كه ميليونها انسان حج گزار پياده و يا سوار بر اتومبيل در يك فاصله زمانى كوتاه بايد در مزدلفه گرد آمده، شب را تا طلوع آفتاب آنجا بيتوته كنند. هر گونه ايجاد مزاحمت و راه بندان و بى دقّتى در انتخاب مكان براى نشستن، موجب آزار جدّى ديگر زائران خواهد شد.
شيخ طوسى ـ رحمة الله عليه ـ در نهايه فرموده است: «و حدّ المشعر الحرام ما بين المأزمين الى الحياض و الى وادى محسّر.»
حدّ مشعرالحرام از يك سوى، مأزمان ـ كه آغازين نقطه ورود به مزدلفه از سوى عرفات مى باشد ـ و از سوى ديگر حياض ـ و پايان آن وادى محسّر است، كه نزديك به منا قرار دارد. سزاوار نيست كسى جز در آنچه آمد، وقوف كند، البته اگر جمعيت به حدّى زياد باشد كه مكان براى نشستن دشوار و تنگ شود، حاجى مى تواند از كوه بالا رفته، آنجا بنشيند و وقوف كند.[16]
امام صادق ـ ع ـ فرمود: زنان وضعيفان رخصت يافته اند ـ تا پس از كمى ماندن و صدق بيتوته ـ شبانگاهان به منا روند.[17]
طول مزدلفه
درازاى مزدلفه، از اوّل مأزمان تاابتداى وادى محسّر 3812 متر است.[18] در روايت آمده است كه رسول خدا ـ ص ـ ناتوانان از بنى هاشم را شبانه به منا فرستاده، آنان را فرمان داد به جمره سنگ نزنند تا خورشيد طلوع كند ..[19]و از ديوار در بنى شيبه ـ كنار مسجدالحرام ـ تا مرز مزدلفه از سوى منا 20507 ذراع مى باشد.[20]
قُــزَ حْ
محبّ الدين عربى مى نويسد: قُزَح مكانى در مزدلفه است و جايى است كه قريش در جاهليت در آنجا وقوف مى كردند. جوهرى گفته است: قُزَح اسم كوهى در مزدلفه است. محبّ الدين طبرى سپس افزوده است: در گذشته بر آن ساختمان ساخته و هر كس توان بالا رفتن داشت از آن بالا مى رفت و ديگران در كنار آن رو به قبله مى ايستادند و دعا مى خواندند و الله اكبر و لا اله الاّ الله مى گفتند. ابن صلاح در مناسك خود گفته است: قُزَح كوه كوچكى در آخر مزدلفه است.[21]
ياقوت حموى نيز مى نويسد: قُزَح نام كوهى است در مزدلفه، در يك فرسخى منا و آنجا مصلّى، مناره و وسائل آب دهى و آب رسانى است.[22]
قُزح در مزدلفه، نزديك جايى است كه اميرالحاج آنجا وقوف مى كند. در دوره جاهلى بر روى آن آتش مى افروختند تا راهنماى حاجيان باشد و نيز اطراف را روشن سازد.
گفته اند: قصى بن كلاب در جايى كه وقوف كرد، آتش افروخت; بگونه اى كه آنها كه از عرفات مى آمدند آتش را مى ديدند. پيامبر ـ ص ـ نيز آنگاه كه از عرفات به مزدلفه آمد، آتش در مشعر روشن بود كه آن حضرت به طرف آن آمد و در كنار آتش فرود آمد[23].
ابن عمر نيز نقل كرده كه اين آتش از زمان پيامبر ـ ص ـ تا عثمان در مشعر شبها روشن بوده است.
در زمان هارون الرشيد، شبى كه حاجيان در مشعرالحرام حضور مى يافتند، بر ستونى كه در قُزح قرار داشت شمع مى افروختند امّا پس از مرگ وى چراغ هاى بزرگى با فتيله هاى ضخيم بر روى آن ستون روشن مى كردند كه نور آن تا فاصله زيادى را روشن مى ساخت. ازرقى سپس مى نويسد: امروز بر آن ستون در شب عيد قربان چراغ هايى با فتيله هاى كوچك روشن مى كنند.
ارتفاع اين ستون دوازده ذراع و داراى بيست و پنج پلّه بوده و محيط دايره آن نيز بيست و چهار ذراع بوده است
قريش نيز در آن زمان، كنار قُزح وقوف كرده به عرفات نمى رفتند، همچنين قزح را مشعرالحرام ناميده اند، همان مكانى كه درآن رسول خدا ـ ص ـ وقوف نمود[24]
با توجه به آنچه بيان شد مى توان نتيجه گرفت كه: بكارگيرى اين اسامى، در يكى حقيقت و در ديگرى مجاز است. از اين رو ممكن است بكارگيرى آن در تمامى مزدلفه حقيقت، و در قُزَح به تنهايى مجاز باشد; چرا كه مزدلفه، قزح را نيز دربرمى گيرد، و يا آن كه در تمامى مشعرالحرام حقيقت، و بكارگيرى آن تحت عنوان مزدلفه يا جَمع مجاز باشد; يعنى اطلاق اسم كلّ بر بعض و يا عكس آن گردد.[25]
مسجد مشعرالحرام
در كنار قُزح مسجدى است كه بارها تعمير شده و در سال 1073 به دست سلطان محمد عثمانى مرمّت گرديده است.اين مسجد در آغاز به شكل مربّع و هر ضلع آن، به گفته ازرقى، پنجاه و نُه ذراع و يك وجب و بدون سايبان و شبستان بوده و تنها ديوارى گرداگرد آن قرار داشته كه ارتفاع ديوارها نيز با يكديگر متفاوت بوده است. ديواره سمت قبله هفت ذراع و هيجده انگشت و در سوى راست و چپ، ده ذراع و ديگر قسمتها سه ذراع.اين مسجد داراى شش در بوده و ديواره ها در مجموع پنجاه و هفت كنگره داشته است و فاصله آخر مسجد مشعرالحرام از سمت راست تا قزح چهارصد و ده ذراع مى باشد[26].در سالهاى اخير اين مسجد توسعه يافته و به شكل بسيار زيبايى ساخته شده و بسيارى از حاجيان شب مشعر در آن جا وقوف مى كنند مساحت اين مسجد حدود 5400 متر مربع است و گنجايش حدود 8000 نفر نمازگزار را دارد و نزديك 5 ميليون ريال سعودى در توسعه آن هزينه شده است[27]
هنگامه كوچ
غروب روز عرفه فرامى رسد و حاجيان بايد به سوى مزدلفه حركت كنند، همه در تلاش اند تا از يكديگر براى رسيدن به مزدلفه پيش بگيرند ليكن اين عجله و شتاب كارى پسنديده نبوده. امام صادق ـ ع ـ آن را نهى كرده، فرموده اند: ]در كوچ به مشعر[ از تندروى كه بيشتر مردم مبتلاى به آن هستند، بپرهيز ... از خداى بترس و زيبا و آرام راه برو. مسلمانى را پايمال نكن و در راه رفتن ميانه رو باش.
معاوية بن عمّار نيز خود شاهد بوده كه امام صادق ـ ع ـ به هنگام كوچ به مشعر ]در عرفات ايستاده[ مكرر مى فرمود: «اللّهمّ اعتقنى من النار» و صبر مى فرمود تا مردم كوچ مى كردند. وى گويد: به امام گفتم: حركت نمى كنيد؟ مردم رفتند. حضرت فرمود: از شلوغى جمعيت مى هراسم و بيم آن دارم كه در آزار انسانى سهيم شوم[28]!
اين عجله و شتاب همراه با هياهو و جنجال، به هنگام كوچ به مشعر، از رسوم حج گزاران در دوره جاهلى بوده است.
آنان هنگام حركت اسب ها و شتران را به سرعت راه انداخته، با عجله مسير را مى پيمودند[29].
رسول خدا ـ ص ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ در مقابله با اين رسم جاهلى، حاجيان را به آرامش و متانت دعوت نموده، از آنان مى خواستند تا استغفار كنان و در حالى كه دعا مى خوانند، به سوى مشعر حركت كنند. امام صادق ـ ع ـ فرمود: رسول خدا ـ ص ـ آنگاه كه از عرفه حركت مى كرد، لگام قصوى[30] را بگونه اى در دست گرفته بود كه سر شتر نزديك پاهايش قرار گرفته و با دست راستش به مردم اشاره مى كرد و مى فرمود: مردم! آرام، آرام، و خود در بين راه هرگاه از تپه و كوهى بالا مى رفت، آرامتر حركت نموده[31] سپس تا مزدلفه مسير را با همين روش ادامه مى داد، سپس امام صادق ـ ع ـ فرمود: لازم است سنّت آن حضرت دنبال شود.
روزى رسول خدا ـ ص ـ از عرفه به سوى مشعر حركت مى نمود كه ناگهان از پشت سر، فرياد و هياهويى شنيد كه افرادى تازيانه بر شتر مى زنند و با عجله و شتاب حركت مى كنند. پيامبر ـ ص ـ با تازيانه خويش به آنان اشاره كرده فرمود: مردم! بر شما باد به آرامش و متانت، نيكى در تندروى و دواندن اسب و شتر نيست، بر شما باد به آرامش[32]
از اسامه درباره چگونگى حركت و سير رسول خدا ـ ص ـ از عرفات به مشعر پرسيدند. گفت: با آرامى راه مى پيمود، پس آنگاه كه مسير باز و فراخ بود، سريعتر حركت مى كرد.
محب الدين طبرى پس از نقل اين سخن مى گويد: اين روايت دليل آن است كه آرامش و وقارى كه در روايات آمده، بخاطر رفق و مدارا با مردم است. پس اگر ازدحام نبود هرگونه كه خواهد راه رود[33].
وقوف در مشعر الحرام[34]
مشعر الحرام يا مزدلفه سرزمين معين و محدود است که به عنوان موقف قرار داده شده و وقوف در آن رکني از ارکان حج و وقت آن از طلوع فجر صادق تا ابتداي طلوع خورشيد جهانتاب است.[35]
سومين عمل از اعمال سيزده گانه حج تمتع وقوف در مشعر الحرام است .
به اين معني بعد از آنكه از وقوف در عرفات در مغرب شب دهم فراغت حاصل شد بايد كوچ كند و به مشعر الحرام برود كه محل معروفي است و حدود معيني دارد .
و احتياط واجب آن است كه شب دهم را تا طلوع فجر در مشعر الحرام به سر ببرد و چون فجر طلوع كرد نيت وقوف در مشعر الحرام بكند تا طلوع آفتاب و چون اين وقوف نيز عبادت خداوند است بايد با نيت خالص از ريا و خودنمايي وقوف كند و الا حج او در صورت ريا كردن باطل خواهد شد .
مساله (275) : اقوي جواز كوچ كردن به طرف مني بلكه استحباب آن است كمي قبل از طلوع آفتاب از وادي محسر تجاوز نكند و اگر تجاوز كرد گناهكار است ولي كفاره بر او نيست و احتياط آن است كه وقتي حركت كند كه قبل از طلوع آفتاب وارد وادي محسر نشود .
مساله (276) : واجب است همانطوري كه گفته شد از طلوع فجر تا كمي قبل از طلوع آفتاب در مشعر بمانند ولي تمام آن ركن نيست بلكه ركن وقوف كمي از بين الطلوعين است اگر چه به قدر يك دقيقه باشد .
مساله (277) : جايز است براي كساني كه عذري دارند مقداري از شب را كه در مشعرالحرام توقف كردند به مني كوچ كنند مثل زنها و بچه ها و بيماران و پيرمردان و اشخاص ضعيف و اشخاصي كه براي پرستاري يا راهنمايي آنها لازم است همراه باشند و احتياط واجب ان است كه پيش از نصف شب حركت نكنند و بنابراين براي اين اشخاص وقوف بين الطلوعين لازم نيست .
مساله (278) : كسي كه وقوف بين الطلوعين يا وقوف در شب در مشعر الحرام را درك نكند در صورتي كه صاحب عذر باشد اگر مقداري از طلوع آفتاب تا ظهر در مشعر توقف كند اگر چه مقدار كمي باشد حج او صحيح است .
مساله (279) : از آنچه كه ذكر گرديد معلوم شد براي درك مشعرالحرام سه وقت است .
1- شب عيد براي كساني كه عذري دارند مثل زنها و بيماران و پرستاران و پيرمردان و اشخاصي كه لازم است همراه آنها باشند .
2- بين طلوع فجر و طلوع آفتاب كه گفته شد اين ركن است .
3- از طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم كه وقوف اضطراري مشعر است چنانكه قسم اول نيز براي افرادي كه ذكر شد اضطراري است
مساله (280) : چون معلوم شد كه وقوف به عرفات و مشعر اختياري و اضطراري دارد و وقوف به مشعر دو نوع اضطراري دارد ، بنابراين با ملاحظه ادراك هر دو موقف يا يكي از آنها در وقت اختياري يا اضطراري هر دو با هم يا يكي از آنها و نيز به ملاحظه ترك عمدي يا از روي جهل يا از روي نسيان اقسام زيادي بوجود مي آيد كه در اينجا آن اقسامي كه ممكن است مورد ابتلا و احتياج قرار بگيرد و ذكر مي شود :
اول : آنكه مكلف هر دو موقف ( عرفات و مشعر ) را در وقت اختياري يعني عرفات را از ظهر روز عرفه و مشعر را در بين الطلوعين صبح دهم ذي الحجه درك كند در اين صورت اشكالي در صحت حج او نيست .
دوم : آنكه هيچ يك از دو موقف عرفات و مشعر را درك نكند نه اختياري آنها و نه اضطراري را در اين صورت اشكالي در بطلان حج او نيست . و وظيفه فعلي او اين است كه به همان احرام حج عمره مفرده كه عبارت است از طواف و نماز آن و سعي و تقصير و طواف نساء و نماز آن را بجا آورد از احرام محل شود و بهتر است در انجام اين اعمال عدول به عمره مفرده كند و اگر گوسفند همراه داشته باشد احتياطاً ذبح كند و بايد سال ديگر اگر شرائط استطاعت را دارا باشد حج بجا آورد در صورتي كه درك نكردن موقف به واسطه عذر باشد .
مساله (281) : در مساله اي كه ذكر شد اگر درك نكردن دو موقف از روي تقصير بوده است حج بر او مستقر مي شود و بايد سال ديگر چه شرائط باشد يا نباشد به حج برود .
سوم : آنكه درك كند اختياري عرفه را با اضطراري مشعر در روز ( در طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم كه اضطراري نهاري مشعر است به اصطلاح ) پس اگر اختياري مشعر را عمداً ترك كرده باشد حج او باطل است و الا صحيح است .
چهارم : آنكه درك كرده باشد اختياري مشعر را با اضطراري عرفه پس اگر اختياري عرفه را عمداً ترك كرده حج او باطل و الا صحيح است .
پنجم : آنكه درك كرده باشد اختياري عرفه را با اضطراري شب مشعر يعني قبل از طلوع صبح پس اگر اختياري مشعر را با عذر ترك كرده است چنانكه گفته شد حج او صحيح است و الا باطل است بنابر احتياط واجب .
ششم : آنكه درك كرده باشد اضطراري ليلي مشعر ( از اول شب تا نصف شب ) و اضطراري عرفه را پس اگر صاحب عذر باشد و اختياري عرفه را عمداً ترك نكرده باشد ظاهراً حج او صحيح است و غير صاحب عذر اگر اختياري يكي را عمداً ترك كرده باشد حجش باطل است بنابر اقوي در يكي و بنابر احتياط در ديگري كه اختياري مشعر باشد و اگر به غير عمد باشد احتياط واجب در بطلان است .
هفتم : آنكه درك كرده باشد اضطراري عرفه و اضطراري نهاري مشعر را ( از طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم اضطراري نهاري مشعر است ) پس اگر ترك يكي از دو اختياري را عمداً كرده باشد حج او باطل و الا صحت بعيد نيست گرچه احتياط اعاده است در سال بعد با حاصل بودن شرايط وجوب .
هشتم : آنكه درك كند اختياري عرفه را فقط احتياط واجب در اين صورت اتمام و اعاده است اگر اختياري مشعر را عمداً ترك نكرده باشد و الا حج او باطل است .
نهم : آنكه درك كند اضطراري عرفه را فقط در ان صورت حج او باطل است .
دهم : آنكه درك كند اختياري مشعر را در اين صورت حج او صحيح است اگر وقوف عرفه را عمداً ترك نكرده باشد و الا حج او باطل است .
يازدهم :آنكه درك كند اضطراري روز مشعر را فقط در اين صورت حجّ او باطل است .
دوازدهم : آنكه درك كند اضطراري ليلي مشعر را ( از غروب تا نصف شب دهم ) فقط در اين صورت اگر وقوف عرفات را عمداً ترك نكرده باشد و از صاحبان عذر باشد ظاهراً حج او صحيح است والا باطل است .
مساله (282) : خدمه كاروانهايي كه با زنها قبل از طلوع فجر به مني مي روند ولي خود را قبل از طلوع آفتاب به مشعر مي رسانند و وقوف ركني مشعر را درك مي كنند چون وقوف واجب را عمداً ترك مي كنند نيابت آنها محل اشكال است .
 
وقوف در مزدلفه از نظراهل سنت
وقوف در مزدلفه از نظر كلّيه مذاهب اسلامى، واجب و ركنى از اركان حج است، ليكن در مقدار و زمان وقوف اختلاف نظر وجود دارد:
ابوحنيفه وقت وقوف را از طلوع فجر تا طلوع خورشيد ذكر مى كند، مالك معتقد است كه حاجى هر ساعتى از ساعات شب عيد قربان و قبل از طلوع فجر را وقوف كند كافى است. و شافعى وقوف در هر لحظه اى پس از نيمه شب عيد قربان را مكفى دانسته است.[36].
عبدالله بن سنان گفت: از امام صادق ـ ع ـ شنيدم كه مى فرمود: همانا خداوند از ظهر تا مغرب به حاضران در عرفات نظر افكنده ـ عنايت مى كند ـ و به هنگام كوچ آنان به سوى مشعر، دو فرشته را در تنگه كوه مأزمان مى گمارد كه فرياد برمى آورند:
خدايا! اينان راسالم بدار، سالم بدار، و پروردگار آمين مى گويد و از اين روست كه در آنجا كسى را زمين افتاده و شكسته نمى بينى[37]!
مستحب است حاجيان نماز مغرب و عشا را از غروب روز عرفه تأخير اندازند، گرچه پاسى از شب بگذرد. به مشعر كه آمدند با يك اذان و دو اقامه نماز مغرب و عشا را در آنجا بخوانند. على ـ ع ـ فرمود كه رسول خدا ـ ص ـ به هنگام آمدن به مشعر چنين كرد
همچنين مستحب است آنگاه كه خورشيد كاملا غروب كرد، امام از عرفات به سوى مزدلفه حركت نمايد مردم نيز همراه او كوچ كنند و نماز مغرب را، با اين نيّت كه در مشعر با نماز عشاء يكجا بخوانند، به تأخير اندازد،[38] در بين راه فراوان ذكر خدا بگويند و نيز مستحب است از راه مأزمان; همان راهى كه دو نشانه مشخّص كننده حدود حرم در آن سوى قرار دارد، به مشعر بروند.
تذكر اين نكته ضرورى است كه انجام اين عمل مستحبى بايد بگونه اى باشد كه براى زائران خانه خدا ايجاد مشكل نكند. اگر قرار باشد جمعيت ميليونى حج گزار همگى بخواهند از مأزمان بگذرند آن هم در آن بيابان فاقد امكانات، معلوم نيست چه روى خواهد داد؟!
بنابر اين آنجا كه ازدحام جمعيت نباشد از مأزمان و در غير اين صورت از هر يك از مسيرهايى كه هم اكنون وجود دارد، به سوى مشعرالحرام حركت كنند. تأكيد روايت بر پرهيز از آزار رساندن به ديگران، و آرام حركت كردن حاجيان از عرفات به مشعر و نيز هنگام لمس حجرالاسود مؤيّد اين مطلب است
از چهار مذهب اهل سنت تنها مالكى ها معتقدند كه قبل از حركت به مشعر، تلبيه گفتن پايان مى پذيرد ليكن ديگران مى گويند: مستحب است حاجيان تا رسيدن به جمره عقبه در بين راه لبيك بگويند. اين گروه به حديثى استناد مى كنند كه مى گويد: رسول خدا ـ ص ـ تا زمانى كه جمره عقبه را رمى فرمود، تلبيه مى گفت[39].
شافعى ها و مالكى ها گفته اند: جايز است مردم زودتر و يا ديرتر از امام به طرف مشعر حركت كنند و حنفى ها گويند: اگر كسى داراى بيمارى و ناراحتى باشد، و يا از شلوغى جمعيت نگران شود، و يا آن كه شب فرا رسيده و هنوز امام حركت نكرده، مى تواند قبل از امام حركت نمايد. حنبلى ها نيز گويند: بهتر آن است كه حاجى پس از امام كوچ كند، مگر آن كه امام خلاف سنّت عمل كرده، تا پنهان شدن كامل شفق، در عرفات باقى بماند.
ابى الصلاح حلبى مى گويد: مستحب است حاجى پياده مشعرالحرام را بپيمايد و اين استحباب در «حجة الاسلام» و براى آن كس كه سال اوّل حج اوست بيشتر تأكيد شده است. پس هنگامى كه از آن ـ يعنى مشعرالحرام ـ بالا رفت، فراوان سپاس خدا گويد و در دعا كوشش كند ...
صدوق ـ رحمة الله عليه ـ به حاجيان چنين تعليم مى دهد:
آنگاه كه خورشيد غروب كرد از عرفات كوچ كن، زمانى كه به تلّ ريگى سرخ رنگ كه در سمت راست راه واقع شده رسيدى بگو: «اللهم ارحم موقفى و زد فى عملى و سلّم دينى و تقبّل مناسكى.»
پس هنگامى كه به مزدلفه ـ كه همان جمع است ـ رسيدى نماز مغرب و عشاء را با يك اذان و دو اقامه بخوان و اين دو نماز را ـ گر چه يك چهارم شب نيز بگذرد ـ جز در مزدلفه بجاى نياور، سپس در مزدلفه بيتوته كن و آنگاه كه فجر طلوع كرد نماز صبح را بخوان و در پايين كوه بمان تا وقتى كه خورشيد از بالاى كوه ثبير ـ كه از بزرگترين كوههاى مكه است و بين مكه و عرفات قرار دارد ـ برآيد. آنگاه حمد خدا گوى، و با گفتن «لا اله الاّ الله»، «سبحان الله»، «الله اكبر»، «درود بر پيامبر ـ ص ـ و آل او» و دعا براى خود، حركت كن تا به وادى محسِّر درآيى. در وادى به اندازه يكصد قدم با شتاب حركت كن و همان را بگو كه در مكه، در مسعى گفتى، سپس به طرف منا برو ..[40].
عبور از محسِّر جز براى افراد مضطرّ قبل از طلوع آفتاب جايز نيست[41].
مشعر، پيامبر (ص ) وامامان(ع)
حضرت على(ع)می  فرمایند: پيامبر( ص )آنگاه كه در «جَمْع» (مزدلفه) صبح كرد به «قُزَح» آمده، بر آن وقوف نمود، فرمود: اين قُزَح، همان مكان وقوف است، و تمامى جَمع موقف است.
جابر نيز در حديثى طولانى گفته است: آنگاه كه پيامبر (ص )در مزدلفه نماز صبح گزارد، بر شتر خويش سوار شده، به مشعرالحرام آمد. پس رو به قبله كرده، دعا نمود و الله اكبر و لا اله الاّ الله گفت و پيوسته آنجا ايستاده بود تا هوا بخوبى روشن شد[42].
ابن جريج گويد: عطا به من گفت: بر من خبر داده اند كه رسول خدا ـ ص ـ در شب (جَمْع) در همان مكانى كه هم اكنون پيشوايان وقوف مى كنند; يعنى همان مكان دارالاماره كه در سمت قبله مسجد مزدلفه قرار دارد، وقوف نمود[43]
خاطره امام صادق ـ ع ـ از مشعرامام صادق ـ ع ـ فرمود: كجاوه پدرم ميان عرفه و مزدلفه فرو افتاد، پس آن حضرت پياده شده نماز مغرب را بجاى آورده، سپس حركت نمود ونماز عشا را در مزدلفه خواند[44]
  نكته اخلاقى
آن كس كه صفات زشت و ناپسند را، با عبوديت و دعا و اشك و ناله در عرفات، از خود دور كرده، آنگاه به سوى مزدلفه حركت كند، مورد عنايت خداوند قرار مى گيرد. امام صادق ـ ع ـ فرمود: كسى كه از مأزمان بگذرد و در قلب او كبر و خودخواهى نباشد، خداوند به او نظر خواهد كرد. راوى اين خبر گويد: پرسيدم كبر چيست؟ فرمود: «مردم را خوار و حق را حقير شمردن.»[45]
حاجيان در مشعرالحرام تلاش مى كنند، شب را بيدار مانده به عبادت و تهجّد و راز و نياز با خداوند بزرگ بپردازند، زيرا كه در آن شب بخاطر زمزمه هاى عاشقانه مؤمنان، كه چونان زنبوران عسل در كنار كندوى خويش، به مناجات با حق مشغولند، درب هاى آسمان بسته نخواهد شد. خداوند مى گويد: «من پروردگار شما هستم و شما بندگان من هستيد. بندگان من! حق مرا ادا نموديد و بر من سزاوار است كه خواسته شما را بپذيرم و در چنين شب آنان كه طالب آمرزش اند، آمرزيده مى شوند
امام باقر عليه السلام فرموده: "اين المزدلفه اکثر بلاد الله هو اماً فاذا کانت ليله الترويه نادي مناد من عند الله يا معشر الهوام ارحلن عن و فدالله قال فتخرج في الجبال فتسعها حيث لاتري فاذا انصرف الحاج عادت. "
حشرات و جانورهاي مزدلفه از همه بيابان ها و بالد بيشتر است، لکن چون شب ترويه فرا رسد منادي الهي فرياد زند: اي گروه حشرات و جانوران از ميهمانان الهي و زائران خدا دور شويد، پس حشرات در خلل و فرج کوه ها پنهان مي شوند. هنگامي که حجاج بر گردند آنها هم به جاي خود بر مي گردند.
گزارش ابن جبير از مشعرالحرام
مردم هنگام غروب خورشيد از عرفات به راه افتادند و هنگام نمازِ خفتن به مزدلفه رسيدند و همان گونه كه سنّت پيامبر (ص ) بر آن جارى است، نماز مغرب و عشاء را يكجا گزاردند. آن شب مشعرالحرام يكسره از پرتو مشعلها و شمعهايى كه در چراغدانها و شمعدانهاى لاله وار مى سوخت، روشن شده بود و سرتاسر مسجد مذكور پر از نور بود، چنان كه بيننده مى پنداشت تمامىِ ستارگان آسمان بر آن مسجد مبارك بنيان، فرود آمده است. كوه رحمت و مسجدِ واقع بر آن نيز به شب آدينه چنين بود; زيرا ايرانيان خراسانى و ديگران كه جزو كاروان حجّ عراقيان بودند، به آوردن شمع و زياده روى در افروختن آن براى روشن كردن اين زيارتگاههاى مقدس، اهتمامى بليغ دارند. حرم نيز در مدت اقامت آنان به همين وضع بسيار روشن و درخشان بود; زيرا هر يك از ايشان، شمعى در دست وارد حرم مى شد و جملگى آهنگ حطيم (يا حجله وار) پيشنماز حنفى مى كردند زيرا بيشتر بر مذهب اويند. ما بر دوش گروهى از اين جمع شمعى بزرگ را ديديم، كه حمل آن نيرومندان را خسته مى كرد، و از بزرگى به درخت سروى مى مانست، ايشان آن را برابر پيشنماز حنفى گذاشتند.
مردم آن شب را، كه شب شنبه بود، در مشعرالحرام سپرى كردند و چون نماز صبح را خواندند، پس از وقوف (ايستادن) و دعا، از آن جا رهسپار منا شدند، زيرا تمام مزدلفه جاى وقوف است، جز وادى محسِّر كه چون روى به منا آورند در آن جا هروله (قدم دَوْ) كنند وبه شتاب از آن وادى بگذرند. بيشتر مردم از مزدلفه سنگريزه هاى مخصوص براى جَمْره برگيرند و اين كار مستحب است، پاره اى ديگر سنگريزه ها را از اطراف مسجد خيف در منا برمى دارند ..
مشعر و منا؛ جبهه بزرگ پیكار و ایثار
پس از شناخت‏ها و یافته‏ها كه در عرفات نصیب حاجى شده، و وجودش از عرفان و معرفت جوشان شد، به فرمان الهى با همراهان به سوى مشعرالحرام كه بین عرفات و منا قرار گرفته شبانه حركت مى‏كند، خداوند این حركت را چنین بیان كرده مى‏فرماید:
"فاذا افضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام"
و هنگامى كه از عرفات كوچ كردید خدا را در مشعرالحرام یاد كنید
جمله "افضتم "از افاضه به معناى جوش و خروش است، این تعبیر بیان‏گر آن است كه شما از عرفات همچون لشگر پراكنده و شكست ‏خورده متفرق نشوید، بلكه همچون آب چشمه‏اى جوشان و خروشان با جوش و خروش همراه كوله‏بارى از فیض عرفان سرشار و آزادگى حركت كنید، حركت ‏به سوى منى كه باید شب را در آستانه منا؛ یعنى در سرزمین مشعر كه نام دیگرش مزدلفه است درنگ نمایید، مشعر از شعور گرفته شده؛ یعنى این دومین درنگ در بیابانى است كه مشعرالحرام نام دارد، آن جا شعورگاهى است كه بى‏شعورى در آن حرام است. جاى باریك بینى و موشكافى و دقت است، كه حاكى از شناخت‏هاى دقیق مى‏باشد. در آن جا باید شعور دقیق یافت و با این شعور به خدا پیوست، به این ترتیب شناخت نارسیده عرفات در كنار شعورگاه و باریك‏بینى مشعر تكمیل مى‏شود. در این جا شناخت نارسا پذیرفته نیست، باید تكمیل گردد. عرفات مركز نمایش شناخت‏ها بود، نه انتخاب آن‏ها، ولى در این جا باید با باریك‏بینى، خوب‌ترها را برگزید، خوب و خوب‏ترها را غربال كرد، و راه‏هاى كج را طرد نمود، و براى حركت در مسیر الهى آماده شد. باید در تاریكى شب در همین مشعر تیرهایى از ریگ‏هاى آن جا را فراهم كنیم چرا كه پس از طلوع آفتاب، باید به جنگ شیطان برویم و جمره را كه نمود شیطان است ‏سنگ‏باران كنیم، با این شعور و تصمیم به سوى سرزمین منى حركت مى‏كنیم، تا نمود و سپس نمودهاى شیطان را از وجود خود طرد نماییم، باید به طور كامل متوجه باشیم كه گلوله به هدف بخورد، و تا به هدف نخورده دست ‏برنداریم تا اطمینان یابیم كه «هفت‏» تیر ما به هدف رسیده است، گرچه هفتاد تیر بزنیم باید یقین كنیم كه از این هفتاد تیر، «هفت‏» تیر آن به پیكر شیطان خورده است.
 
اسرار مشعر الحرام
وَتَقَرَّبْ إلي اللّهِ ذا ثِقَة بِمُزْدَلِفَة وَاصْعَدْ بِرُوحِكَ إلَي الْمَلاَء الاْعْلي بِصُعُودِكَ إلَي الجَبَلِ[46]
 
در مشعر الحرام، قرب حضرت دوست را بجوي و بر عنايت و رحمت او تكيه كن كه او هيچ سائلي را از درگاهش دست خالي برنمي گرداند و به وقت بالا رفتن از كوه مشعر، روح خود ـ اين مسافر عالي عالم معني ـ را تا ملأ اعلي با كمك حضرت حق بالا ببر.
در آنجا بايد قرب و وصال دوست را خواست، و بر رحمت و لطف او تكيه كرد، كه در آن شب عجيب هيچ سائلى از درگاهش دست خالى برنمى‏گردد.[47]
عرفات سرزميني خارج از حرم و مشعر عرصه گاهي داخل در حرم امن الهي است .
زائر در سرزمين عرفات با دعا و ندبه ، گريه و زاري ، عبادت و مناجات و اقامت و کوچ ؛ همچون روز ولادت از مادر ، از گناهان به در آمده و در خود لياقت ورود به حرم و حريم محبوب و معشوق را ايجاد کرده و آماده افتادن در آغوش رحمت دوست شده است .
چون از عرفات به مشعر مي رسد ، ناگهان حالي غير از آنچه در عرفات داشت به او دست مي دهد و خود را سبک و با نشاط و در حال انبساط مي بيند . خوشحالي خاصي در باطن احساس مي کند . محبوب را در کنار خود مي بيند . نسيم لطف و رحمتش را حسّ مي نمايد . درون را خالي از دغدغه ، اضطراب ، نا امني و تاريکي مي بيند . ملاحظه مي کند وجد خاصي براي او آمده است . دريافت اينهمه لطف و محبّت و عنايت و رحمت ، که از جانب دوست در آن موقف نصيب او شده ، باعث گشته که آن سرزمين را مشعر الحرام بنامند و وقوف در آن را براي توجه به اين حقايق ، که عطايي از جانب حق به عبد است ، واجب اعلام کنند.[48]
دربارة اسرار مشعر مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
بهره مندي از فيوضات فراوان: پيامبر) ص) فرموده است: «هر كس در شب‌هاي چهارگانه شب زنده داري (احيا) كند، بهشت بر او واجب مي‌شود: شب هشتم، شب نهم، شب دهم ذي الحجهذي‌الحجه و شب عيد فطرشب دهم ذي الحجهذي‌الحجه، همان شبي است كه حاجيان كوي دوست، در سرزمين مشعر به سر مي‌برند و ياد او را تا صبح زنده نگه مي‌دارند.[49]
در حديث ديگري از امام صادق (ع)حكايت شده است: «اگر مي‌تواني شب «مشعر» را احيا كني، انجام بده و تا بامداد بيدار باش كه به ما رسيده است كه در اين شب، درهاي آسمان به روي صداي مؤمنان بسته نمي نمي‌شود و خدا دعاها را اجابت مي‌كند و گناهان را مي‌آمرزد، براي كسي كه بخواهد.[50]
منزلگاهي براي رفع حجاب ها : ‌از اميرمؤمنان(ع)سؤال شد: چرا مشعر الحرام درحرم قرار گرفت؟ حضرت فرمود: «زيرا هنگامي كه به حاجيان رخصت ورود به مكه داده شد، آنها را درحجاب دوم متوقف كردند. پس هنگامي كه زاري آنان در مشعر زياد شد، به آنان رخصت داده شد تا قرباني كنند.[51]
جلب آمرزش و رحمت الهي: پيامبر (ص) در بامداد مشعر، به بلال گفت: مردم را ساكت كن، سپس فرمود: «خداوند در اين مشعر، به شما نعمت بخشيد و گناهكارانتان را به خاطر نيكوكارانتان بخشود و به نيكوكارانتان هر چه طلبيدند، بخشيد؛ به نام خدا حركت كنيد.[52]
سيد عبدلله شبر مي‌نويسد:‌«پس از عرفه، بايد يك شب را در مشعر بماني تا در آنجا، خود را براي مبارزه‌اي كه فردا با دشمنان خدا در پيش داري آماده كني. اينجا جزء حرم خدااست و عرفه خارج حرم بود؛ پس مانند كسي باش كه اكنون مولايش به او روي آورده و پس از اينكه او را طرد كرده بود، اكنون اجازه ورودش داده و اكنون به باب رحمت رسيده و نسيم رأفت مولا، بر او دميده و با دخول در حرم، خلعت قبول دريافته است.[53]
ذكر و ياد الهي:وظيفه حج‌گزاران در مشعر ياد الهي است. البته ياد خدا گاهي در دل خانه مي‌كند و گاهي بر زبان جاري مي‌گردد و گاهي در عمل ظاهر مي‌شود. آري شب مشعر با ياد الهي نشان خدا مي‌شود.
در آيه 198سوره بقره يادآوري شده كه ذكر الهي را طبق دستور و برنامه او انجام دهيد. آري حاجيان از عادات جاهلي و مراسم بدعت آميز مي‌پرهيزند و طبق راهنمايي الهي، حركت مي‌كنند و هدايت او را سپاس مي‌گزارند و سرمشق خود قرار مي‌دهند:
در اين آيه براي بيان حركت حاجيان از عرفات به مشعر، از واژة «افضتم» استفاده شده كه به معناي «بيرون آمدن گروهي» است؛ يعني، حاجيان همچون رودي سپيد، از عرفات به سوي مشعر سرازير شوند.
كسب تقوا و پرهيزگاري: آيت الله جوادي آملي در مورد اسرار مشعر مي‌نويسد: «راز وقوف و بيتوته در مشعر الحرام، اين است كه حج گزار قلب خود را با شعار تقوا آگاه كرده، پرهيزگاري و خوف از خداوند را شعار دل خود قرار دهد؛ تا قلب او با تقوا شناخته شود كه شعار هر قومي، معرف آن قوم است. بنابراين اگر چه تقوا در همه مناسك حج مطرح است، ليكن تجلي ويژه آن هنگام وقوف در مشعر الحرام، مشهود واقفان بر اسرار است.[54]
ترك تكبر و اظهار فروتني و مردم دوستي
از امام صادق‌(ع)نقل شده است: «كسي از تنگه بين دو كوه در دهان مشعر بگذرد و در دلش تكبر نباشد، خدا با نظر رحمت به او مي‌نگرد. پرسيدم: كبر چيست؟ فرمود: مردم را برنجاند و حق را نپذيرد.[55]
مشعر جايگاه شعور و شهود حق: ملا عبدالرازق كاشاني در تفسير آيه 198 سوره «بقره» مي‌نويسد: «خداي را در مشعر الحرام ياد كنيد؛ يعني، جمال حق را در جايگاه سر روحي كه «خفي» نام دارد، شهود كنيد؛ چرا كه ذكر در اين پايگاه، عبارت است از شهود و مشعر نيز به عنوان جايگاه شعور، احساس جمال و زيبايي محرم است و نامحرم را سزا نيست كه بدان نايل گردد.[56]
در اين پايگاه درك و شعوري در واقفان به هم مي‌رسد كه در همة مواقف- چه پيش از مشعر و چه پس از آن- بدان هشدار داده شد كه ميان هيچ يك از آنها، با ديگري فرق و امتيازي نيست....
وقوف در مشعر را به‌ويژه بايد مانند ساير مناسك، شعاري شعور آفرين دانست. براي كسب اين شعور، بايد در ردة همه اقوام قرار گرفت، چرا كه قبلاً به خاطر اين كه با افكار جاهلي، امتيازي در خود احساس مي‌كردند، در ضلالت و گمراهي و فقدان شعور لازم به سر مي‌بردند
مسلح شدن براي مبارزه با شيطان: امام صادق (ع) سفارش كرده است: «ريگ ها ‌را براي رمي جمرات» از مشعر برداريد.[57]حج‌گزاران در روز دهم و يازدهم و دوازدهم در منا، بارها به شيطان حمله ور مي‌شوند و ابراهيم وار او را سنگسار مي‌كنند، تا مانع انجام وظايف آنان نشود. اما اين حمله نياز به اسلحه و مهمات دارد كه حاجيان در مشعر، سنگ‌ها را بر مي‌چينند و مسلّح مي‌شوند، تا در منا به دشمن حمله كنند.جست‌و‌جو در خاك هاي ‌‌هاي مشعر، براي پر كردن يك كيسه از سنگريزه‌هايي كه مي‌خواهد به شيطان بزند و نماز و دعا و مناجات شبانه و ياد خدا، در او (حاجي) نوعي آگاهي و خود آگاهي ايجاد مي‌كند تا دوست و دشمن خود را بشناسد.[58]
نشان خداجويي و دوري از مظاهر و دنياطلبي: مشعر»؛ يعني، محلي كه شعار خدا و نشان خداجويي و خدا خواهي در آن كاملا پيدا است. در آنجا هيچ مظهري، از مظاهر دنيا طلبي و خود خواهي ديده نمي نمي‌شود: نه فرشي، نه سقفي، نه دودي. نه دمي، نه غذاهاي الوان، نه مناظر زيبا... بياباني پر از سنگ و خاك است كه متجاوز از دو ميليون انسان سپيد پوش را -كه از تمام دنيا جز دو قطعه پارچه احرام چيزي همراه خود ندارند- در آغوش خود گرفته و هر كس به گوشه‌اي براي عبادت و مناجات با خدارفته است.[59]
سرّ دعاهاي مشعر: گاهي دعاها اشاراتي لطيف به اسرار مناسك حج دارد؛ از اين رو توجّه به دعاهاي پيامبر و ائمه: در مشعر مي‌تواند آموزشي براي ما و اشاراتي لطيف به اسرار آن باشد.
امام صادق (ع) سفارش مي‌فرمود: از عرفات به مشعر با آرامش و وقار و استغفار كوچ كنيد...، در مشعر بگوييد: «فك رقبتي من النار»؛ «خدايا مرا از آتش نجات عنايت فرما.
در حديث ديگري آمده است: خود حضرت مشابه اين جملات را در هنگام كوچ تكرار مي‌كرد. توصيه شده كه به عنوان مهمان خدا از او جايزه بخواهيد كه لغزش ها ‌‌ها را ببخشايد و عذر‌خواهي شما را بپذيرد و تقوا را توشه راه قرار دهد. [60]
پيام اين دعاها براي ما آن است كه مشعر محلي براي طلب آمرزش و سلامتي دين و قبولي مناسك و بركت اعمال و ارزاق است؛ يعني، در رحمت و بخشش و عنايت الهي باز است.
 
فلسفه وقوف در مشعر الحرام
شب مشعر (شب دهم ذی‌حجه) آموزش‌های زیادی دارد، مثل بیداری، هوشیاری، عبادت، بندگی، اطمینان، تقوا، راز و نیاز، دعا و تضرع که همه آنها را باید در این شب و از این سرزمین فرا گرفت. از این رو، وقوف در مشعر نیز فلسفه و اسرار فراوانی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌گردد:
الف) پاک شدن از گناهان
امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) در پاسخ به این پرسش‌که چرا مشعرالحرام در حرم قرار داده شد ـ و فلسفه وقوف در آن چیست؟ ـ فرمود: زیرا خداوند به زائران، اجازه ورود داده و آنان را در آستانه در دوم «خانه کعبه» نگهداشته است. چون ناله‌ها و تضرعشان طول بکشد به آنان اجازه می‌دهد که قربانی خود را پیش آورند «جهت نزدیکی به خداوند قربانی کنند» و چون آلودگی خود را رها سازند و از گناهان ـ که بین آنان و خدا حجاب بود ـ پاک شوند به آنان اجازه دهد که با پاکی، به زیارت خانه خدا بیایند.(۱) نزدیک به همین مضمون از امام صادق ( علیه السلام ) روایت شده است:
حجاج، سپس از باب اول «عرفات» گذشته، به باب دوم که مزدلفه باشد، می‌رسند. به جهت کثرت دعا و تضرع و کوشش‌های بسیار آنان، خداوند آنها را مورد رأفت خود ساخته، امر می‌کند که برای تقرب، قربانی کنند و با انجام قربانی و تراشیدن سر و ناخن گرفتن، خود را از گناه پاک می‌سازند، آن‌گاه است که خداوند به آنان اجازه زیارت خانه خود را می‌دهد.(۲)
ب) آشنایی قلبی با شعار تقوا
یکی از فلسفه‌های وقوف در مشعر این است که حج‌گزار، پیش از تشرف به خانه خدا، قلب خویش را با شعار تقوای الهی و ایمان به خالق جهان، آشنا و آمیخته سازد. چنان‌که امام سجاد ( علیه السلام ) بر این امر مهم، در حدیث معروف شبلی تصریح فرموده است:
فَعِندَما مَرَرتَ بِالمَشعَرِ الحَرامِ نَوَیتَ اَنَّکَ اَشعَرتَ قَلبَکَ اِشعارَ اَهلِ التَّقوی وَالخَوفِ للهِ عَزَّوَجَلّ.(۳)
آن‌گاه که به مشعر الحرام عبور کردی، آیا قصد کردی که قلب خود را با شعار تقوا و ترس از خدا آگاه کنی؟
امام صادق نیز در این باره فرموده است:
وَاتَّقهِ بِالمُزدَلَفَةِ وَاصعِد بِرُوحِکَ اِلی المَلاءِ الاَعلی بِصُعُودِکَ اِلَی الجَبَل…(۴)
در وقوف به مزدلفه «مشعر» تقوا پیشه کن و با بالا رفتن به کوه مشعر، روح خود را به سوی عالم بالا حرکت بده.
از این رو، زائر خانه خدا، با وقوف در مشعر، قلب خود را با شعار تقوا آگاه کرده، تقوا و خوف از خداوند را شعار دل خود قرار می‌دهد تا قلب او با تقوا شناخته شود، زیرا
شعار هر قومی، معرّف آن قوم است. بنابراین، اگر چه تقوا در همه مناسک حج مطرح است، اما تجلی ویژه آن، هنگام وقوف در مشعرالحرام، مشهود واقفان بر اسرار است.(۱)
ج) اجازه ورود یافتن به حرم الهی
مرحوم فیض کاشانی، درباره فلسفه و راز وقوف در مشعر فرموده است:در وقوف در مشعر، باید بدانی که مولایت، پس از آن که از تو روگردانده و تو را از درگاهش رانده و طرد کرده بود، رو به سویت کرده و به تو اجازه داده است که وارد حرم شوی، زیرا مشعر الحرام جزئی از حرم است و عرفه خارج از آن است. بنابراین، درآستانه رحمت الهی قرار گرفته‌ای و نسیم رأفت برتو وزیده و با اجازه دخول در حرم، سلطان وجود، خلعت قبول بر تو پوشانده است.(۲)
 
د) کسب شعور و خودآگاهی لازم
وقوف در مشعر، برای تفکر، تعمق و اندیشه است. از این رو، باید وقوف در مشعر در شب انجام بگیرد. آن‌گونه که وقوف در عرفات باید در روز باشد. زیرا، عرفات مرحله شناسایی است. شناسایی باید با چشم و نور انجام پذیرد. اما وقوف در مشعر (محل شعور و دانستن از طریق حس۳ و جای فکر و اندیشه) نور لازم ندارد، بلکه آرامش و خودآگاهی لازم است، زیرا شعور به خودی خود تابناک و روشن است و به نور احتیاجی ندارد.(۴)
ه‍) آمادگی لازم برای مبارزه با دشمن
صحرای مشعر، مرکز مهمّات و وسایل دفاعی حجاج است. آنان باید برای مبارزه با دشمن، از مشعر مسلّح گردیده، وسایل دفاعی را از این جا تهیه کنند. راز وقوف در مشعر این است که حج‌گزاران، در این سرزمین مقدس پیش‌بینی‌های دفاعی را انجام داده، گلوله‌های نبرد با دشمن را نیز تدارک نمایند.گرچه طبق روایات، ریگ‌هایی را که حجاج برای رمی جمرات نیاز دارند می‌توانند از غیر مسجدالحرام و مسجد خیف، از هر نقطه حرم نیز جمع‌آوری نمایند.(۱)
بدین ترتیب، گرچه برای رمی جمرات (مبارزه با دشمن) در روزهای دهم تا دوازدهم ذی‌حجه بیش از ۴۹ ریگ، لازم نیست، ولی ممکن است برخی از ریگ‌ها در موقع پرتاب به طرف جمره (دشمن) خطا رود و به هدف نخورد و یا کسی ناچار شود که روز سیزدهم نیز در «من» بماند، بنابراین سفارش شده که هفتاد ریگ (گلوله) جمع‌آوری گردد و هر کدام از آن‌ها به اندازه بند انگشت باشد.
وقوف در مشعرالحرام كه درِ ورود به حرم الهي است اسراري دارد:
1. شميم رحمت
حاجي براي ورود به سرزمين مشعر، از عرفات گذر كرده است. در آن‌جا پاك شده، تمام هستي خويش را در زلال بخشش الهي شست‌وشو داده است. او اينك از آلودگي‌ها رسته و به وصال حق پيوسته است. او با ورود به مشعر اذن دخول به حرم مي‌خواهد او هم‌اينك در برابر درهاي رحمت الهي ايستاده است و شميم رحمت و عطوفت الهي را بر گونه خويش احساس مي‌كند. زائر بايد تمامي گناهان خويش را ـ چه كوچك و چه بزرگ ـ در سرزمين عرفان بر زمين گذارد و قلب آلوده خويش را پاك كند، او در مشعر به قصد تقرب آمده است، او آمده تا خود را در اقيانوس بيكران رحمت الهي غرق كند.
آسمان مشعر سرشار از باران رحمت است، ابرهاي بركات آن‌جا را فرا گرفته است. كافي است كه زائر با دلي پاك و ضميري آرام بر اين سرزمين گام نهد، ابرهاي رحمت او را فرا گرفته، آنچه در درون دارند به او تقديم مي‌كنند، رحمت خدا در اين سرزمين از ساحت لطف او مي‌بارد و آسمان شادمانه به روي زائر خدا لبخند مي‌زند، جوي سرفرازي و عزت در اين دره جاري است و سنگريزه‌هاي رمي شيطان در اين سرزمين، اميد رحمت مي‌دهد.
شب ظلماني و غوغاي مشعر              تداعي مي‌كند صحراي محشر
سفيدي در سياهي مي‌زند موج             بود خاك بيابان هم معطر
2. توشه تقوا
از اسرار مزدلفه، برگرفتن توشه تقوا براي فرداي تنهايي است. در آغاز ورود مجدد به حريم حرم، بايد تصميم جدي گرفت تا معاصي را ترك كرد، از ناداني دور شد و به سمت علم و بصيرت رفت، قصد تقوا نمود و دل خويش را با خوف الهي آراست.
امام سجاد عليه السلام در حديث شبلي فرمود:
«فَعِنْدَ مَا مَشَيْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَلَقَطْتَ مِنْهَا الْحَصَي نَوَيْتَ أَنَّكَ رَفَعْتَ عَنْكَ كُلَّ مَعْصِيَة وَجَهْل وَثَبَّتَّ كُلَّ عِلْم وَعَمَل قَالَ لاَ قَالَ فَعِنْدَ مَا مَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِالْحَرَامِ نَوَيْتَ أَنَّكَ أَشْعَرْتَ قَلْبَكَ إِشْعَارَ أَهْلِ التَّقْوَي وَالْخَوْفَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ لاَ قَالَ: فَمَا مَرَرْتَ بِالْعَلَمَيْنِ وَلاَصَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ وَلاَمَشَيْتَ بِالْمُزْدَلِفَةِ وَلاَرَفَعْتَ مِنْهَا الْحَصَي وَلاَمَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِالْحَرَام».(1)
وقتي به مزدلفه رفتي و از آن‌جا سنگريزه جمع كردي نيت كردي كه هر معصيت و ناداني را از خويش بزدايي و هر علم و عمل صالحي را در خود ملكه سازي؟ گفت: نه. پرسيد: وقتي بر مشعرالحرام گذر كردي، نيت كردي كه دلت را با بينش اهل تقوا و خوف از خدا بيارايي؟ گفت: نه. فرمود: پس نه به مزدلفه رفته اي، نه از آن سنگريزه برداشته‌اي و نه از مشعرالحرام عبور كرده‌اي.
در مشعر بايد خود را براي مبارزه با شيطان درون و بيرون آماده كرد، شب مشعر شب اشك و شعور است، شب مناجات و بازگشت به خداست. مشعر نشانه شعور انسان گسسته از هوس‌هاست، در اين شب بايد دلي سوخته و وجودي شعله‌ور را به خدا تقديم داشت، شيفتگان الهي به شب‌زنده‌داري پرداخته و از روزهاي سخت تنهايي نجوا به لب دارند.
جمال كعبه چنان مي‌دواندم به نشاط                      كه خارهاي مغيلان حرير مي‌آيد
تقوا آدمي را پاك مي‌كند و طهارت از گناه ضمير انسان را روشن ساخته، حالت تضرع و خشوع در قلب انسان پايدار مي‌شود. به امير مؤمنان عليه السلام گفتند: چرا مشعرالحرام از حرم قرار داده شده است؟ ايشان فرمود:
«لاَِنَّهُ لَمَّا أَذِنَ لَهُمْ بِالدُّخُولِ وَقَفَهُمْ بِالْحِجَابِ الثَّانِي فَلَمَّا طَالَ تَضَرُّعُهُمْ بِهَا أَذِنَ لَهُمْ لِتَقْرِيبِ قُرْبَانِهِمْ فَلَمَّا قَضَوْا تَفَثَهُمْ تَطَهَّرُوا بِهَا مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي كَانَتْ حِجَاباً بَيْنَهُمْ وَبَيْنَهُ أَذِنَ لَهُمْ بِالزِّيَارَةِ عَلَي الطَّهَارَة».(1)
چون خداوند اجازه ورود به زائران را در آستانه در دوم نگه داشته است و چون ناله و دعايشان طول بكشد، به آنان اجازه مي‌دهد كه قرباني خود را پيش آورند. و چون آلودگي خود را رها كنند و از گناهاني كه ميان خدا و آنان حجاب بود، پاك شوند به آنان اجازه مي‌دهد كه با پاكي به زيارت آيند.
انساني كه از گناه پاك شد، لايق بهشت مي‌شود، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«مَنْ اَحْيَا اللَّيالِي الأرْبَعِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةِ: لَيْلَةَ التَّرْوِيَةِ وَلَيْلَةَ عَرَفَة، وَلَيْلَةَ النَّحْرِ وَلَيْلَةَ الْفِطْرِ».
هر كس اين چهار شب را شب‌زنده‌ داري كند، بهشت براي او واجب است: شب ترويه، شب عرفه، شب عيد قربان و شب عيد فطر.
امام صادق عليه السلام در حديث مصباح الشريعه وقوف مزدلفه را براي كسب تقوا مي‌داند. مشعر براي صعود است، مشعر براي اعتلاي روح به عالم بالاست؛ چنان‌كه انسان از كوه بالا مي‌رود، بايد منازل و پلكان صعود، كمال، توحيد و فنا را يك‌به‌يك بپيمايد.
«وَاتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ وَاصْعَدْ بِرُوحِكَ إِلَي الْمَلأ الاَْعْلَي بِصُعُودِكَ إِلَي الْجَبَل».(1)
شب مشعر، تهجد و راز و نياز با خداست، در اين شب بايد تصميم تقوا گرفت و رويه پرهيزكاري پيشه كرد، عاشقان شب
مشعر ذكر خدا مي‌گويند تا خدا كنارشان نشيند: «يَا جَلِيسَ الذَّاكِرِينَ»، او قلب آن‌ها را آرام مي‌كند و شيريني ديدار خويش را در كام آن‌ها مي‌نشاند.
احکام مشعر
از وظايف زائر جمع کردن سنگ ريزه از سرزمين مشعر براي رمي جمرات است . [61]جمرات نشاني و علامتي از ميدان نبرد واقعي انسان با شياطين جنّي و انسي است . جمرات با زبان بي زباني فرياد مي زند که تمام عرصه گاه حيات ، ميدان جهاد با دشمنان خدا و بت هاي جاندار و بيجان است و من گوشه اي از آن ميدان و مشتي نمونه خروارم .
قبل از ورود به عرصه گاه جهاد بايد در تدارک اسلحه و مهمات عليه دشمن بود . اگر کسي در حال غفلت به جبهه نبرد برود و در آنجا با دشمن روبرو شود و با ديدن دشمن به ياد اين مهم افتد که بايد غرق سلاح شد ، بدون شک همه چيز را باخته و مغلوب دشمن تا دندان مسلّح خواهد شد .
تمرين حملات به دشمن ، علم به اسلحه و بکارگيري آن و توجه به شگردهاي دشمن و ديگر مقدمات لازم ، همه و همه بايد قبل از ورود به جبهه و رودررويي با دشمن انجام بگيرد .
فاصله مشعر تا رمي جمرات فاصله معيني است و زمان تدارک سنگ ريزه تا رسيدن به جبهه ، فاصله قابل توجهي است . در جمع کردن سنگ ريزه که نشاني کوچک از اسلحه بزرگ براي کوبيدن دشمن است ، بايد آراسته به نيت خالص شد و به فلسفه و حکمت اين عمل توجه قلبي و عقلي نمود وبراي نبرد در آمادگي کامل قرار گرفت .
به هنگام وقوف در مشعر ، که رکني از ارکان حج و عملي واجب است ، به حمد و تهليل و تسبيح و تمجيد و تکبير و ثناي حضرت حق برخيز و بر رسول با کرامت اسلام درود فرست و براي خود دعا کن .[62]
 
 
 
سرزمين مشعر ، سرزمين پايان هجر و نقطه شروع وصال و لقاء است ، به همين خاطر از طلوع فجر روز دهم تا غروب آفتاب که اعمال مشعر و منا پايان مي پذيرد ، براي زائران بيت محبوب عيد و ساعت انبساط و خوشحالي و لحظه غرق شدن در غفران و رحمت است .
خروج از منا بايد اوّل طلوع آفتاب صورت بگيرد . ورود به منا به وقتي است که خورشيد شعاع تابناک خود را به پهن دشت مشرق زمين گسترده تا به زائر بگويد :
اکنون که به وسيله وقوف در عرفات و انجام اعمال آن وقوف به مشعر و درک لقاي حق به صفاي باطن و نورانيّت درون رسيده اي و معيّت و رحمت و قدرت و لطف حضرت دوست را به همراه داري و در مدار ولايت او قرار گرفته اي :
" وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ . . . " .
آماده نبرد با نفس اماره و شياطين ظاهري و باطني ، و بت هاي جاندار و بي جان و طاغوتهاي زمان شو ؛ گر چه جز احرامي به تن و هفت سنگ ريزه به دست نداري ولي همانند موسي در ميدان نبرد با فرعون و فرعونيان ، بدون ترديد پيروزي از آن تو است که موسي ( عليه السلام ) هم در آن جنگ سخت ، جز گليمي به دوش و عصايي به دست نداشت ولي آن گليم پوش بر اثر تقوا و عبادت در مدار کليم اللّهي قرار گرفت و با همان قوّت و قدرت معني بر طواغيت زمان و نوچه هايش پيروز شد !
 
 
 مستحباّت وقوف به مشعر الحرام[63]
وقوف در مشعرالحرام مستحباتي هم دارد: با دلي آرام از عرفات به سوي مشعر متوجه شود، در راه رفتن ميانه‌روي كند، كسي را آزار ندهد، نماز شام و خفتن را تا مشعرالحرام به تأخير اندازد، از طرف راست راه نزول كند و نيز مستحب است هر مقدار كه ممكن باشد عبادت و استغفار كند.
مستحب است حاجيان سلاح خود در جنگ با شياطين; يعنى سنگ زدن به جمره ها را از مشعر بردارند. بدان كه مستحب است با تن و دلي آرام از عرفات به سوي مشعرالحرام متوجه شده و استغفار نمايد ، و همين كه از طرف دست راست به تلّ سرخ رسيد بگويد :
اَللهمَّ ارْحَمْ توَقُّفي وَ زِدهُ في عَمَلي ، وَ سَلِّمْ لي ديني ، وَ تَقَبّلْ مَناسِكي .
و در راه رفتن ميانه روي نمايد و كسي را آزار ندهد ، و مستحب است نماز شام و خفتن را تا مشعر الحرام به تأخير اندازد اگر چه ثلث شب نيز بگذرد ، و ميان هر دو نماز به يك اذان و دو اقامه جمع كند ، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا بجا آورد و در صورتي كه از رسيدن به مشعر الحرام پيش از نصف شب مانعي رسيد ، بايد نماز مغرب و عشا را به تأخير نيندازد و در ميان راه بخواند و مستحب است كه در وسط وادي از طرف راست راه نزول نمايد ، و اگر حاجي صروره باشد مستحب است كه در مشعر الحرام قدم بگذارد و مستحب است كه آن شب را به هر مقدار كه ميسور باشد به عبادت و اطاعت الهي بسر برد و اين دعا را بخواند :
اَللّهمَّ هِذِه جُمَعُ ، اَللّهمَّ إنّي أسألُكَ أنْ تَجمَعَ لي فيها جَوامِعَ الخَيرِ ، اللّهمَّ لا تؤيِسْني مِنَ الخَيرِ الّذي سَألتُكَ أنْ تَجمَعَهُ لي في قَلبي، وَ أطلُبُ إلَيكَ أنْ تُعرّفني ما عَرّفتَ أولِيائِكَ في مَنزِلي هَذا وَ أن تَقِيَني جَوامِعَ الشّرِّ .
و مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثناي الهي را بجا آورد ، و بهر مقداري ميسور باشد از نعم و تفضلات حضرت حق ذكر كند و بر محمد و آل محمد صلوات الله عليهم صلوات بفرستد آنگاه دعا نمايد و اين دعا را نيز بخواند :
اَللّهمَّ رَبَّ المَشعَرِ الحَرامِ فُكَّ رَقَبَتي مِنَ النّارِ ، وَ أوسِعْ عَلَيَّ مِن رِزقِكَ الحَلالِ ، وَ أدْرأ عَنّي شَرَّ فَسَقَه الجِنَّ وَ الإنسِ ، اَللَّهمَّ أنتَ خَيرُ مَطلوبٍ إليهِ وَ خَيرُ مُدْعُوٍّ وَ خَيرُ مَسئولٍ ، وَ لِكُلِّ وَافِدٍ جائِزَهٌ فَاجعَل جائِزَتي في مَوطِني هذا أن تُقيلَني عَثرَتي وَ تَقْبَلَ . مَعذِرتَي وَ أنْ تُجاوِزَ عَن خَطيئَتي ، ثُمَّ اجعَلِ التّقوي مِنَ الدُّنيا زادي .
و مستحب است سنگ ريزه هايي را كه در مني رمي خواهد نمود از مردلفه بردارد و مجموع آنها هفتاد دانه است و مستحب است وقتي كه از مزدلفه به سوي مني رفته و به وادي محسر رسيد به مقدار صد قدم مانند شتر تند رود و اگر سواره است سواري خود را حركت دهد و بگويد :
اَللّهمَّ سَلّمْ لي عَهدِي وَ اقبَل تَوبَتي وَ أجِبْ دَعوَتِي وَ اخلُفْني فِيمَن تَرَكتُ بَعِدي . 
وقوف شعور برانگیز در مشعر الحرام :[64]
خداوند متعال فرمان داده است که حجاج پس از پایان وقوف در عرفات و بعد از غروب آفتاب، رهسپار مشعرالحرام گردند تا در آنجا وقوفی دیگر را در شبِ دهم ذیالحجه تا ما بعد اذان در پیش گیرند و همه باهم و با حرکتی دستهجمعی و دوشادوش یکدیگر در سوی این موقف سرازیر گردند.
حاجی باید بداند با وقوف در عرفات میتواند توجّه الهی را به خود جلب کند و از همانجا خود را آماده سازد تا بر حریم مشعرالحرام در آید; و در واقع بر دروازه رحمت وارد شود. نسیمهای رحمت الهی در این جایگاه وزیدن می گیرد و خلعت قبول و پذیرفته شدن در پیشگاه الهی را با اذن دخول در حرم، برتن می کند.
روانه شدن حاجیان به سان روان شدن آب در رودخانههایی می نماید که آنچنان دل انگیز و دیده نواز است که دل و جان انسان را از ثقل علایق مادی گسسته و رها می سازد و سبکبال برای تقرّب به پیشگاه الهی در سوی ملأ اعلی پرواز کنان بر میفرازد امام صادق(علیه السلام)میفرماید:
«وَتَقَرَّبْ إلَیهِ واتّقِهِ بِمُزدَلِفَةَ، واصْعَدْ بِرُوحِکَ إلی المَلأِ الأعْلی بِصُعُودِکَ إلیَالجَبَل»;
«در مزدلفه (مشعرالحرام) در سوی خداوند متعال تقرب جوی و پروای از او را در پیش گیر و با صعود بر «جبلالرحمه» روح خود را به ملأ اعلی بر فراز و به پرواز درآور.»
این سیر همگانی به همراهِ یکدیگر تا جایگاه پرواز و صعود در مشعرالحرام ادامه می یابد و برج مراقبت الهی پس از چنین رهنوردی و پروازی است که با روح و جان آدمی ارتباط بر قرار ساخته و مآلا آمادگی می یابد تا بر جاذبه زمینی و پیوند مادی و خاکی چیره آمده و به طیرانی در ملکوت آسمانها توفیق یابد.
رودخانههایِ مشعر آهنگیان از عرفات به جوشش و جنبش در میآید که همگی حجاج در این جریان و نمایش بی نظیر و سیر و حرکت از نظر مبدأ و مقصد و راه میان آن دو در کنار یکدیگر قرار دارند، همه در عرفات بودند و همه باید به سوی مشعر روند، و همه می باید در مشعر وقوف کنند و هیچ قومی را در این کار بر قومی دیگر امتیازی نیست.
میبدی ذیل تفسیر آیه «ثمّ أفیضُوا...» آورده است[65]:
«قریش را میگوید که ایشان در افاضت از عرفات، راهی دیگر میگزیدند که ما خاصّه اهل شهریم و سکّان حرم و بر زنان خانه; نه با دیگران همراه باشیم. و از مشعر الحرام، راه بگشتند، ایشان را از آن باز زد; آنگه ایشان را فرمود ـ که با این مخالفت که کردید در افاضت ـ از خدای آمرزش خواهید که وی آمرزگار و بخشاینده است»
برای آن که گزارش مبسوط تری را ارائه کنیم یاد آور می شویم:
در دوران جاهلیت، قریش و کنانه و جدیله و تابعان آنها، خود را با عنوان «حُمْس»ـکه جمع أحمس و حمساء است ـ از سایر قبایل ممتاز وانمود می ساختند
«و می پنداشتند چون در دین وآیین خود از دیگران قویترواستوارترند و یا آن که به حمساء; یعنی کعبه پناه می آوردند»[66]
با چنین عنوان; یعنی «حمس» میخواستند برتری خود را بر دیگر قبایل اظهار کنند. آنها مآلا برای خود امتیازاتی قائل بودند که از جمله آنها این بود که همگام و همراه با قبائل دیگر در عرفات وقوف نمیکردند و از این نقطه باز نمی گشتند; لذا به آنان پس از اسلام فرمان رسید تا در رده دیگران و برابر با آنها باز گردند و این امتیاز بیاساس را برای خود قائل نباشند[67].
بعضی از مورخان در سبب نزول آیه «ثمّ أفیضوا ...» گفته اند: حمس و قبایل خود برتربین یاد شده در عرفات حضور به هم نمیرساندند و صرفاً در «مزدلفه» (مشعرالحرام) وقوف خود را بر گزار میکردند، آن هم در حالی که قبایل دیگر وظیفه وقوف را ایفا مینمودند. یکی از صحابه دید پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در عرفات وقوف کرده; از این امر دچار شگفتی گشت و این جریان برای او ناخوشآیند مینمود; چرا که میدانست آن حضرت در زمره «حمس» به شمار میرفت و تصور نمیکرد حضرتش با راه و رسم قبیله خود در وقوف، به مخالفت برخیزد و خود را هم سطح و همرهِ قبایل دیگر، موظف به وقوف در عرفات بیند; لذا آیه در خطاب به چنین مردمی ـ که امتیازات ساختگی و پوشالی بر اندیشه آنان حاکم بود ـ فرمود:
«ثمّ أفیضوا من حیث أفاض النّاس...» مبنی بر این که چنین جایگاههایی چنان تفاوتهای بیبنیاد را از میان برمیدارد; چنان که بنای همه امتیازات طبقاتی و جز آنها را درهم فرو میریزد، و تشخصها را در اختیار برابری و مساوات قرار میدهد. از آن پس تمام قبائل عربی وقوف در عرفات را رعایت میکردند[68].
تاریکی شب به هنگام وقوفِ در مشعر، همه امتیازات بیاساس را زیر پرده خود پنهان میسازد و مبارزه با اختلاف طبقاتی و نژادی و قبیلهای را پوچ و عاری از واقعیت اعلام میکند و واقفان در عرفات را در این جایگاه درکنار هم فراهم میآورد تا همگی در یک منطقه محدود، خویشتن را در دل و جان و دست و زبان برای نبرد با شیطان، مسلح و مجهز سازند و بکاوند و سنگریزهها را از دل خاک بیرون کشند; و اگر دل را در ستیز با شیطان آماده کردند این سلاح راـهر چند که ریز استـدسته جمعی فراهم آورند که با تمام کوچکی و سبکی خود، اگر به سوی شیطان و جمرات غول پیکر نشان روند، جثه برافراشته آنها را زیر خروارها سنگریزه میتوانند به راحتی خفه سازند. مزدلفه از «ازدلاف» به معنای تجمع وتقدم اخذ شده است که پراکندههایی از مردم را در خود فراهم میآورد و یا سنگهای پراکنده را فراهم آورند و باید از این نقطه به سوی شیطان پیش رانند و از این رهگذر از فاصله خویش باخدا بکاهند و آماده گردند تا سدّی میان آنها و خداوندگار مهربان آنها جدایی برقرار ساخته و این سد را با رمی در جمرات در هم فرو ریزند.
«مزدلفه» از این رهگذر جایگاه تقرب به خدا و چنانکه اشارت رفت نقطه صعود و پرواز به سوی ملأ اعلا میباشد و سرانجام به شعوری بارور میشود که دوست و دشمن خود را شناسایی کرده و آماده شود تا دشمن را از سر راه قرب به پروردگارش طرد کند.
در این پایگاه درک و شعوری در واقفان به هم میرسد که در همه مواقف چه پیش از مشعر و چه پس از آن بدان هشدار داده شد که میان هیچیک از آنها با دیگری فرق و امتیازی نیست; چرا که در اینجا درست احساس میکند که مال و ثروت و لباس فاخر و خَدَم و حَشَم و هیچ عامل امتیاز آفرینی جز شماری سنگریزهها در اختیار ندارد و صرفاً در صدد آن است که در نبرد با شیطان و هوسها، از دیگران پیشتاز باشد و وقوف در مشعر را به ویژه باید مانند سایر مناسک، شعاری شعور آفرین دانست. برای کسب این شعور باید در رده همه اقوام قرار گرفت; چرا که قبلا به خاطر این که با افکار جاهلی امتیازی در خود احساس میکردند، در ضلالت و گمراهی و فقدان شعور لازم به سر میبردند و با راه بردن با دیگران از عرفات بدین نقطه، باید این شعور واحساس در آنها پدید آید که میان آنها و دیگران هیچ امتیازی جز تقوا نمیتواند حاکم باشد; تقوایی که عامل اساسی ازدلاف و قرب به حضرت باری تعالی است و در اینجا است که تساوی خود با دیگران را باید کاملا درک کند. قشیری میگوید:
در آیه «ثمّ أفیضوا من حیث أفاض النّاس ...» اشاره به این است که تو خود را به چیزهایی از قبیل شکل ظاهری و پوشاک و یا مزایای دیگر که میان تو و دیگران تفاوت بر قرار می سازد، شناسایی نکنی; بلکه خود را به سان یکی از آحاد بشناسی. اگر به ذهن تو خطور کند که کاری انجام دادی و یا به تو یا برای تو یا با تو چیزی است، از خدا گذشت و آمرزش را در خواست کن و به باز سازی ایمان خود بپرداز که چنین پنداری شرکی خفی است که با جان و روح تو عجین گشته است[69].
چنانکه ملا عبدالرزاق کاشانی طی تفسیر آیه: «فاذا أفضتم من عرفات فاذکروا الله عند المشعر الحرام...» میگوید:
«وقتی که خود را از مقام معرفتِ تامهای ـ که مرزِ نهایی مناسک حج و اساس و مرجع آن است; چنانکه نبیّ گرامی(صلی الله علیه وآله) فرمود: «الحجّ عرفة» ـ برمیفرازید، خدای را در مشعر الحرام یاد کنید; یعنی: جمال حق را در جایگاه سرّ روحی که «خفی» نام دارد شهود کنید; چرا که ذکر در این پایگاه عبارت است از شهود و مشعر نیز به عنوان جایگاه شعور، احساسِ جمال و زیبایی، محرَّم است و نامحرم را سزا نیست که بدان نایل گردد[70].
از شعور و شهود در مشعر تا دستیابی به مُنا در مِنا:
روز دهم ذیالحجه، خدا آشنایان در عرفه و شاهدان جمال حق در مشعر باید پس از طلوع آفتاب در منا درآیند و وقوفی دیگر را در مدتی درازتر در آن آغاز کنند. در اینجا صرف وقوف و درنگ و اندیشیدن کافی نیست; بلکه باید حاجیان دست به کار گردند و آرزوهای بلند خود را با خدا در میان گذارند. جبرائیل نزد ابراهیم در این جایگاه; یعنی «منا» آمد و به او گفت:
«تَمُنَّ عَلی رَبِّکَ ما شِئتَ، فَتَمنّی إبراهِیمَ فینَفسِهِ أنْ یَجْعَلَ اللهُ مَکانَ ابنِهِ إسماعیلَ کَبْشاً یَأمُرُهُ یَذبحه فِداءً لَهُ; فَأَعطیمُناه»[71]
«از پروردگارت آنچه را میخواهی آرزو کن. ابراهیم پیش خود آرزو کرد خدا به جای فرزندش اسماعیل گوسفندی را مقرر کند تا به او فرمان دهد آن را به منظور بازخرید اسماعیل قربانی کند و ابراهیم به این آرزوی خود رسید و آن را بدو اعطاکرد.»
* (كوچ كردن از عرفات)*
پس چون خورشيد روز عرفه فرو نشست، در هاله‌اى از سكون و وقار رهسپار‌
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 447‌
شو، و با طلب مغفرت كوچ كن، زيرا خداى عزّ و جلّ ميگويد: «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفٰاضَ النّٰاسُ، وَ اسْتَغْفِرُوا اللّٰهَ إِنَّ اللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». (سپس كوچ كنيد از همان راه كه مردم كوچ كرده‌اند و از خداوند آمرزش طلبيد زيرا كه وى آمرزنده و مهربان است).
3137- و زرعه از ابو بصير روايت كرده است كه گفت: امام صادق عليه السّلام فرمود: چون آفتاب روز عرفه فرو نشست بگو:
«اللّهمّ لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف، و ارزقنيه ابدا ما ابقيتني، و اقلبني اليوم مفلحا منجحا مستجابا لي، مرحوما مغفورا لي بأفضل ما ينقلب به اليوم مفلحا منجحا مستجابا لى، مرحوما مغفورا لى بأفضل ما ينقلب به اليوم احد من وفدك و حجّاج بيتك الحرام، و اجعلني اليوم من اكرم و فدك عليك، و اعطني افضل ما اعطيت احدا منهم من الخير و البركة [و العافية] و الرّحمة و الرّضوان و المغفرة، و بارك لي فيما ارجع اليه من اهل أو مال أو قليل أو كثير و بارك لهم فيّ».
«خدايا اين ديدار را آخرين ديدار من از اين موقف قرار مده، و هميشه تا هر زمان كه مرا باقى بدارى آن را روزيم ساز، و امروز مرا رستگار و پيروز و با دعاى مستجاب و ارمغانى از رحمت و مغفرت، ببهترين وجهى كه يكى از زائران و حاجّ بيت محترم تو به وطنش بازمى‌گردد بوطنم بازگردان، و مرا امروز از گرامى‌ترين واردين و‌
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 448‌
زائرين خودت قرار ده، و بهترين نمونۀ خير و بركت [و عافيت] و رحمت و رضوان و مغفرتى را كه بيكى از ايشان عطا كرده‌اى بمن عطا فرماى. و آنچه را از خانواده يا مال يا كم يا بيش كه من بسوى آن باز ميگردم براى من مبارك ساز. و مرا نيز براى آنان مبارك فرماى».
پس چون كوچ كردى در راه سپردن اعتدال را بكاربند، و بر تو باد به آرامى و شتابزدگى‌اى را كه بسيارى از مردم در كوهها و درّه‌ها بكار مى‌برند ترك كن، زيرا رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله شتر خود را چندان از شتاب بازمى‌داشت كه سرش ببالاى ران ميرسيد و مردم را به آرامش ميخواند، و سنّت او همان سنّت متّبع است.
پس چون به تلّ سرخ كه در سمت راست جاده است، رسيدى بگو:
اللّهمّ ارحم موقفي، و بارك لي في عملي، و سلّم لي ديني، و تقبّل مناسكي»‌
. «خدايا موقف مرا مشمول رحمت خود قرار ده، و عملم را برايم مبارك ساز، و دينم را برايم سالم بدار، و مناسكم را قبول فرماى».
پس چون بمزدلفه- كه همان جمع است- رسيدى در داخل درّه از سمت راست جادّه نزديك بمشعر الحرام فرود آى، و اگر در آنجا موضعى نيافتى پس از حوضهائى كه نزديك وادى محسّر است در مگذر، زيرا كه آنجا فاصله ميان جمع و منى است.
و نماز مغرب و عشاء را با يك اذان و دو اقامه بجاى آور، و پس از آن‌
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 449‌
نافله‌هاى مغرب را بعد از عشاء بخوان، و در ليلة النحر نماز مغرب را جز در مزدلفه مگذار، اگر چه ربع شب تا ثلث آن بگذرد، و در مزدلفه بمان، و ميبايد تا از دعاى تو در آنجا اين باشد:
«اللّهمّ هذه جمع فاجمع لي فيها جوامع الخير كلّه، اللّهمّ لا تؤيسني من الخير الّذي سألتك أن تجمعه لي في قلبي، و عرّفني ما عرّفت أولياءك في منزلي هذا وهب لي جوامع الخير و اليسر كلّه».
«خدايا نام اين موقف «جمع» است، پس- بيمن معنى آن- همگى جوامع خير را در اين سرزمين براى من جمع كن. خدايا مرا از آن خيرى كه از تو مسألت كردم تا آن را در فضاى قلبم مجتمع سازى نوميد مساز، و همگى جوامع خير و آسانى در شئون زندگانى را بمن ارزانى دار».
و اگر بتوانى كه در آن شب نخوابى پس چنين كن، زيرا درهاى آسمان براى صداهاى مؤمنين كه هياهوئى مانند هياهوى زنبورهاى عسل دارد بسته نميشود.
خداى تبارك و تعالى ميگويد: «من پروردگار شمايم، و شما بندگان منيد، اى بندگان من، شما حق مرا اداء كرديد، و بر من سزاوار است كه دعاهاى شما را اجابت كنم» از اين رو در آن شب گناهان هر كه را بخواهد فرو ميريزد، و هر كه را اراده كند مى‌آمرزد.
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 450‌
* (برداشتن سنگريزه‌هاى رمى جمرات از مشعر)*
و سنگريزه‌هاى رمى جمرات را از مشعر بردار، و اگر خواسته باشى آنها را از منزل خود در منى بر ميدارى، و از سنگريزه‌هائى كه رمى شده است برمدار، و سنگها را بدان گونه كه عوام الناس ميكنند مشكن، و مانعى نيست كه سنگريزه‌هاى رمى جمرات را از هر بخش از حرم كه بخواهى بردارى مگر از مسجد الحرام و مسجد خيف. و اين سنگريزه‌ها با خالهاى سرمه‌اى و به اندازۀ سر انگشت، يا بقدر سنگريزه‌هائى هستند كه از ميان دو انگشت سبابه رمى ميشوند. و آن سنگريزه‌ها را كه شمارۀ آنها هفتاد عدد است بشوى، و در گوشۀ جامه‌ات ببند، و آنها را نگاه دار.
* (وقوف در مشعر الحرام)*
پس چون فجر طالع شد نماز صبح را بجاى آور، و در آنجا در دامنۀ كوه وقوف كن، و براى صروره مستحب است كه مشعر را زير گام خود يا شتر سوارى خود اگر سوار باشد، قرار دهد و راه رود خداى تعالى فرموده است: «پس چون از عرفات كوچ كرديد خداى را در مشعر الحرام ياد كنيد، و در برابر آنكه شما را هدايت كرده است ذكر كنيد، و اگر چه‌
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 451‌
پيش از آن هر آينه از گمراهان بوديد».
و ميبايد وقوف تو در حال داشتن غسل باشد، و در آن حال بگو:
«اللّهمّ ربّ المشعر الحرام، و ربّ الّركن و المقام، و ربّ الحجر الأسود و زمزم، و ربّ الأيّام المعلومات، فكّ رقبتى من النّار و أوسع علىّ من رزقك الحلال، و ادرأ عنّى شرّ فسقة الجنّ و الانس، و شرّ فسقة العرب و العجم. اللّهمّ أنت خير مطلوب اليه، و خير مدعوّ و خير مسئول، و لكلّ وافد جائزة، فاجعل جائزتى في موطنى هذا أن تقيلنى عثرتى، و تقبل معذرتى، و تتجاوز عن خطيئتى، و تجعل التّقوى من الدّنيا زادى، و تقلبنى مفلحا منجحا مستجابا لى بافضل ما يرجع به احد من و فدك و حجّاج بيتك الحرام».
«خدايا، اى صاحب مشعر الحرام، و مالك ركن و مقام، و دارندۀ حجر الاسود و زمزم، و خداوند «ايّام معلومات»، گردنم را از بند دوزخ آزاد ساز، و روزى حلالت را بر من بگستران، و شرّ فسقۀ جنّ و انس و شرّ فسقۀ عرب و عجم را از من دفع فرماى. خدايا، تو بهترين كسى هستى كه دست طلب بسوى او گشوده مى‌شود، و بهترين كريمى هستى كه سائلى آهنگ در خانۀ او ميكند، و هر زائرى را جائزه‌اى است، پس جائزۀ مرا در اين مقام اين قرار ده كه مرا از در افتادنم بپا دارى، و مشمول عفو خويشم سازى، و معذرتم را بپذيرى، و از خطايم درگذرى، و از اين دنيا تقوى را توشۀ راهم سازى، و رستگار و پيروز با استجابت دعايم، با بهترين ره آوردى كه يكى از زائران و حج‌گزاران بيت الحرام تو بوطن بازمى‌گردد، بوطنم بازگردانى».
من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج‌3، ص: 452‌
و خداى عز و جل را براى خودت و والدينت و فرزندانت و اهل و عيالت و مالت و برادران مؤمنت و خواهران مؤمنه‌ات، بسيار بخوان، زيرا كه آن سرزمين مكانى شريف و عظيم است، و وقوف در آنجا واجب است.
پس چون خورشيد طلوع كرد، هفت بار در برابر خداى عزّ و جلّ بگناهانت اعتراف كن، و هفت بار از او طلب توبه بنماى.
و چون جمعيّت مردمان در مشعر زياد شود، و جمع بر ايشان تنگ آيد به ارتفاع مأزمين برآيند.
* (كوچ كردن از مشعر الحرام)*
پس چون خورشيد بر كوه «ثبير» طالع شد، و اشتران جاى گامهاى خود را ديدند، كوچ كن، و زينهار از اينكه قبل از طلوع خورشيد از آنجا كوچ كنى كه در اين صورت خون گوسپندى بر ذمه‌ات خواهد بود، و بهنگام افاضه در هاله‌اى از سكينه و وقار همى باش، و اگر پياده باشى گامها را آهسته بردار، و اگر سواره باشى بى‌شتاب حركت كن، و بر تو باد به استغفار، زيرا خداى عزّ و جلّ ميگويد: «سپس از همان جا كه مردم كوچ كرده‌اند كوچ كنيد، و از خدا آمرزش بخواهيد، زيرا خدا آمرزنده و‌
________________________________________
قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه - مترجم: غفارى، على اكبر و محم، من لا يحضره الفقيه - ترجمه، 6 جلد، نشر صدوق، تهران - ايران، اول، 1409 ه‍ ق
 
 
 
پاسخگویی به سوالات وبرخی احکام مشعر[72]
-) محدودة مشعر الحرام كجا است؟
مشعر الحرام و منا در محدودة حرم و حد فاصل بين منا و عرفات واقع شده است. حجّاج بايد شب دهم (شب عيد) را در آنجا وقوف كنند.
-) چرا مشعر الحرام را مزدلفه مي‌نامند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: « اين سرزمين را مزدلفه مي‌گويند؛ زيرا جبرئيل به ابراهيم (عليه السلام) ( گفت: « يا ابراهيم ازدلف الي المشعرالحرام فسميت مزدلفه؛ ابراهيم (عليه السلام) به مشعر الحرام نزديك شو پس مزدلفه ناميده مي شود»(1) و سنگ‌هايي را كه به جمرات خواهي زد از آنجا بردار. زائران هم با تأسي از وي سنگ‌هايي را كه براي پرتاب به جمرات لازم دارند از مشعرالحرام جمع‌آوري مي‌كنند.
-) بزرگ ترين رمز و فلسفة وقوف در مشعر چيست؟
به ياد شب اول قبربودن و شکستن غرور انسان ها.
-)مأذم و محسر يعني چه؟
مأذم يعني راه تنگ. محسر يعني محل حسرت.
-) مساحت وادي محسّر چقدر است؟
ميان مشعر و مني، مسيل يکي از کوه هاي شمال شرقي منا است به نام وادي محسر؛ که عرض آن در شمال وادي، حدود 600متر ودر جنوب آن حدود 200متر است. حاجيان قبل از طلوع آفتاب، نبايد وارد محسر شوند.
سپاه ابرهه (اصحاب فيل) در آنجا به هلاكت رسيدند. از اين رو، آنجا را محسر ناميدند.
.
- پرتوى از اسرار حج ( عباسعلى زارعى سبزوارى)بخش پنجم : اسرار مناسك حج[1]
- التحقيق في كلمات القرآن كريم، ج 6، ص 77 (ماده شعر)‌ و نيز نك: حج مقبول، ص 144.-[2]
.  – تفسیر نمونه، ج 2، ص31. [3]
- در بارگاه نور (تأليف : حسين انصاريان)-ص99 [4]
اِزْدَلَفَ; يعنى او را نزديك گردانيد و اِزْدَلَفَ اليه; به او نزديك شد. بنابر اين معناى جمله اين است: به سوى مشعرالحرام حركت كن و به آنجا نزديك شو -[5]
بحارالانوار، ج96، ص266، ح1 [6]
وسائل الشيعه، ج14، باب4، ص11، روايت1846 [7]
وسائل، ج11، باب2، ص238، ح14681-[8]
علل الشرايع، ص437 [9]
22- با استنادى كه به آيه شريفه شده بايد اينگونه معنا كرد: «و ديگران را در آنجا گرد آورديم» ليكن به نظر مى رسد اين معنا صحيح نباشد، بلكه همان معناى نزديك ساختن با محتوا سازگارتر است. شعراء : 64
ـ ، معجم البلدان، ياقوت حموى ج5، ص142-[11]
مجمع البيان، ج1، ص296; الميزان، ج1، ذيل آيه 198 [12]
-حج از دیدگاه مذاهب اسلامی آیتالله جناتی ص186، انتشارات مشعر [13]
- وسائل، ج14، باب8، ص18، ح18482-[14]
- ازرقى، اخبار مكه، ج2، ص192-[15]
- شيخ طوسى، النهايه; ينابيع الفقيهه، ج7، ص198; السرائر، ج8; ينابيع الفقهيه، ص546; شرايع، ص634-[16]
 - بحارالانوار، ج96، ص270، ح22و27[17]
 - مرآة الحرمين، ج1، ص341[18]
 - كافى، ج4، ص247، ح4-[19]
 - شفاء الغرام; ج1، ص505و507-[20]
 - القرى لقاصد ام القرى، ص419و-420 [21]
- معجم البلدان، ج5، ص142 [22]
ا اخبار مكه، زرقى، ج2، ص191--187 [23]
قاموس الحج و العمره (احمد عبدالغفور عطار) ، ص86 [24]
القرى لقاصد ام القرى، ص419 [25]
 - اخبار مكه، ازرقى،ج2، صص188-187-[26]
فى خدمة ضيوف الرحمن، ص108 - [27]
 وسائل، ج14، ص5   -[28]
علل الشرايع، ص444- [29]
-  30ـ قصوى نام شتر رسول خدا ـ ص ـ بوده و چون تندرو بود، بدين نام خوانده اند. برخى نيز گفته اند كه چون گوشهايش قطع شده بود، او را قصوى ناميده اند. بحارالانوار، ج96، ص269 فى هامشه
 نه بدان جهت كه بالا رفتن از كوه سخت است آرام مى رفت بلكه عنايت داشت تا از تند راه رفتن پرهيز نمايد -[31]
 -مستدرك، ج10، ص46، ح4-[32]
- القرى لقاصد امّ القرى، ص413 [33]
- پرتوى از اسرار حج ( عباسعلى زارعى سبزوارى)بخش پنجم : اسرار مناسك حج -[34]
در بارگاه نور ( حسين انصاريان)-ص98 [35]
- قاموس الحج و العمره، ص252-[36]
 - مستدرك، ج10، ص48-49 [37]
- شافعى ها معتقدند در سفر مى توان هر دو نماز را باهم خواند. كتاب الايضاح، ص295-[38]
-  صحيح مسلم 4 : 71-70; هداية السالك، ج3، ص1038-[39]
- المقنع، مؤسسة الامام الهادى، ص271; الهدايه، ينابيع الفقيه، ج7، ص55- تعبير (فاسع فيه بمقدار مائة خطوة )را بسيارى از فقيهان آورده اند و از آن مى توان فهميد كه وادى محسِّر، چيزى در حدود يكصد گام بيشتر نيست. [40]
- مقنعه مفيد، ص80; ينابيع الفقيهه، ابى الصلاح، در الكافى، ص160 [41]
- القرى لقاصد امّ القرى، ص421-418-[42]
 -ازرقى، اخبار مكه، ج2، ص192 [43]
- التهذيب، ج5، ص189-[44]
 -وسائل، ج14، ص7-[45]
-حج در آيينه عرفان -حسين انصاريان-ص205 [46]
 تفسیر حکیم –حسین انصاریان –ج4 –ص344 [47]
در بارگاه نور (تأليف : حسين انصاريان)-ص100 [48]
44 . الفردوس، ج3، ص620، ح5937؛ الجامع الصغير، ج2،‌ ص557، ح8342؛ الحج و العمرة في الكتاب و السنته، ص 224.-[49]
 -كافي، ج4، ص 468، ح1؛ الحج و العمرة في الكتاب و السنته، ص 225. [50]
 -كافي، ج1، ص224، ح4؛ التهذيب، ج17، ص448، ح5. [51]
سنن ابن ماجه، ح3024 (مشابه اين حديث در مورد عرفات در منابع شيعه آمده است.) [52]
-                               الاخلاق، ص 125. [53]
پرتوي از قرآن، ج 2، ص80؛ الميزان، ج 2، ص 80. [54]
 -المحاسن، ج1، ص141. [55]
مجله ميقات، ش 21، ص 18، مقاله اسرار و معارف حج، دكتر سيد محمد باقي محبي. [56]
-                               -كافي، ج4، ص477؛ الحج و العمرة في الكتاب و السنته، ص 226. [57]
-حج نماز بزرگ، ص 52. [58]
 
  -حج مقبول، ص 144.  [59]
-الحج و العمرة في الكتاب و السنته، ص 222.[60]
در بارگاه نور - (حسين انصاريان)-ص101 [61]
- بحار ، ج96 ، ص268 [62]
- پرتوى از اسرار حج ( عباسعلى زارعى سبزوارى)بخش پنجم : اسرار مناسك حج -[63]
 - وقوف شعور برانگیز در مشعر الحرام : سید محمدباقر حجتی ، صفحه 14 [64]
 -کشف الاسرار، ج1، ص535 [65]
ـ فرهنگ نفیسی، ج2، ص1281 [66]
 -فی ظلال القرآن، ج1، ص200 [67]
تاریخ العرب قبل الاسلام، ج6، ص382; روح البیان، ج1، ص317; زاد المسیر، ج1، ص194 و 195; الاساس فیالتفسیر، ج1، ص467 [68]
 -لطائف الاشارات، ج1، ص166 و 167 [69]
تفسیر القرآن الکریم، منسوب به محیی الدین العربی، ج1، ص123 [70]
علل الشرایع، ج2، ص435; عیون أخبار الرضا، ج2، ص91; بحار الانوار، ج12، ص108 و ج26، ص99، نقل از حج الانبیاء والائمه، ص39 [71]
 
-460 نکته نورانی درباره حج(رحمان یوسف پور)-ص11 [72]

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 114
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 189
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 320
  • بازدید ماه : 524
  • بازدید سال : 2,976
  • بازدید کلی : 44,525
  • کدهای اختصاصی
    پخش زنده حرم