دخترم با تو سخن می گویم ....
....گوش کن،با تو در پرده سخن می گویم
زندگی در نگهم گلزاریست.....
...وتو با قامت چون نیلو فر
....شاخه ی پر گل این گلزاری
من در اندام تو یک خرمن گل می بینم
... دیده بگشای و در اندیشه ی گل چینان باش .
کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
آنکه گرد همه گلها به هوس می چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کردارست
که سراسیمه دود در پی گلهای لطیف
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
دخترم ای همه ی هستی من
به ره باد مرو
تو گلی ،ذسته گلی ،صد رنگی
پیش گلچین منشین
تو یکی گوهر تابنده ی بی مانندی
خویش را خوار مبین
ای سرا پا الماس
از حرامی بهراس قدر خود را بشناس ،قدر خود را بشناس
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت
کدهای اختصاصی